زندگینامه شهید
زهره رضائی واحد در سال ۱۳۴۱ در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا دریافت دیپلم سپری کرد.
وی بعد از سال ۱۳۵۵ به واسطه دایی مجاهدش که زندانی سیاسی بود و مجاهد شهید محسن وزین که از بستگانش بود، با سازمان آشنا شد و از آن زمان به بعد همراه با ترکیبی از هواداران سازمان در ارتباط با زندانیان مجاهد آزاد شده قرار گرفت. جمعی که در جریان قیام مردم ایران علیه شاه خائن در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ در راهاندازی تظاهراتها نقش فعالی ایفا کردند.
زهره پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در ارتباط با جنبش ملی مجاهدین در نارمک قرار گرفت و فعالیتش را با سازمان ادامه داد.
وی میلیشیای پرشوری بود که در تمامی فعالیتها از جمله فروش نشریه مجاهد و حضور در دکههای خیابانی هواداران برای تبلیغ خط و خطوط سازمان و ارائه انتشارات آن شرکت داشت. حضور وی در تظاهراتهای اعتراضی علیه سیاست سرکوب و چماقداری ارتجاع حاکم چشمگیر بود.
زهره در سال ۱۳۶۰ مسئولیت یک واحد میلیشیا را برای تأمین و جمعآوری امکانات مورد نیاز برای فعالیتهای سازمانی برعهده داشت.
وی پس از سرکوب خونین تظاهرات بزرگ و مسالمتآمیز سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که در آن شرکت داشت، به مبارزه و زندگی مخفی روی آورد. در سال ۱۳۶۱ به تشکیلات خارج کشور منتقل شد و پس از دو سال فعالیت در مسئولیتهای مختلف در سال ۱۳۶۳ به نیروهای سازمان در منطقه مرزی غرب کشور پیوست.
زهره با تشکیل ارتش آزادیبخش وارد یگانهای رزمی خواهران مجاهد گردید و پس از طی آموزشهای رزمی، در موضع فرمانده گروه سازماندهی شد و در عملیاتهای آفتاب و چلچراغ شرکت داشت.
اما اوج مجاهدت و رزمندگی وی در عملیات فروغ جاویدان رقم خورد. او که در موضع فرمانده یکی از دستههای خواهران مجاهد قرار داشت، در صحنههای مختلف رزم و نبرد جانانه جنگی و سرانجام در یکی از صحنههای درگیری پس از یک نبرد حماسی بهشهادت رسید و به جاودانه فروغهای آزادی پیوست.
در اطلاعیه فرماندهی ارتش آزادیبخش درباره عملیات فروغ جاویدان، از زهره قهرمان بهعنوان یکی از شیرزنانی که بهرغم اینکه مجروح و دستش از کار افتاده بود ولی همچنان به نبرد ادامه میداد، یاد شده است.
در قسمتی از وصیتنامه این زن پاکباز و رهای مجاهد خلق آمده است: «... . با اعتقاد کامل به این مسأله که این جلاد جز مدت کوتاهی قادر به سر پا نگهداشتن خود نبوده و خلق ایران و پیشتازان رهایی آن، یعنی مجاهدین خلق ایران شاهد سرنگونی ذلتبار این رژیم خواهند بود. در آن روز ما زندهایم، در لبخندهای رضایتبخشی که بر لب مردان و زنان میهنم نقش میبندد. در غریوهای شادی کودکانی که در ایران آزاد به پایکوبی و شادی مادران و پدران خود میپیوندند. در بازوان اسیران قهرمانی که پس از آزادی بر دور گردن همرزمانشان گره میخورد. در نگاههای مصمم مسعود، در لبخندهای پر عطوفت مریم، آری ما با شما خواهیم بود».
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید