زندگینامه شهید
خاطره تابناک چهار رزمنده دلاور مجاهد خلق، مهرداد کلاسی (ناصر)، رئوف شهید زاده (محسن)، عبدالمجید سلامی (مسیح) و یارمحمد دلیری که در جریان نبرد قهرمانانه و حماسی یکی از واحد های مجاهد خلق در روز ۱۹ بهمنماه ۶۵ بر فراز کوههای بلوچستان بهشهادت رسیدند گرامی باد.
زندگینامه مجاهد شهید مهرداد کلاسی (ناصر)
مجاهد شهید مهرداد کلاسی فرزند دلاور مردم آزاده رشت پس از یک درگیری قهرمانانه با پاسداران حکومت خمینی جلاد، خون پاکش را فدیه رهایی خلق محروم و ستمکشیده مردم ایران کرد و در روز ۱۹بهمن۶۵ به اشرف و موسی پیوست.
مهرداد شهید در رابطه با زندگی و نقش او در مبارزه علیه شاه و شیخ نوشت:
"در سال۱۳۳۸ در یکی از روستاهای اطراف رشت بهنام"_کُهنهگوراب" متولد شدم... در سال۵۷ در کنکور سراسری قبول شدم ولی بهعلت فقر مالی قادر به ادامه تحصیلات نشدم...
بههرحال این دوران مصادف با انقلاب خلق علیه نظام خیانتپیشه حاکم بود. من نیز در حد توانم چه در کادر جنبش و با شرکت در حرکات مردمی و چه در کادر مسائل صنفی محله، با تأسیس تعاونی محلی، خودم را با وضعیت نوین اجتماعی تطبیق دادم و در این مسیر جوشان بسان قطرهای از دریای بیکران خلق، جای گرفتم.
پس از سرنگونی شاه خائن، خمینی جلاد با نقاب معصومنمایی و با استفاده از عدم وجود یک نیروی سازمانیافته مردمی و منسجم در بطن حرکت مردم، و جهل و فقر فرهنگی جامعه بر اریکه قدرت ولایت سفیانی جلوس کرد.
اما مگر میشود جلوی توفان را گرفت؟ مگر میشود خورشید انقلاب و آگاهی را بر اساس یکسری عوامل غیرتکاملی و ضدتکاملی در اسارت کشاند؟
خورشید انقلاب در اسارت نیز پر نور و آگاهیدهنده است و خلق را به ادامه انقلاب فرا خواهد خواند.
بذر آگاهی را در میان خلق خواهد افشاند و بشارت صلح و آزادی و برقراری عدالت اجتماعی را خواهد داد... "
مجاهد دلیر مهرداد کلاسی پس از چند بار دستگیری و پشت سر گذاشتن یک دوره قطع ارتباط با سازمان سرانجام در پانزدهم اسفند سال۶۲ خود را به پایگاههای سازمان رساند و آموزشهای سیاسی و ایدئولوژیک سازمان را فرا گرفت.
وی مدتی در سازمان رزم پیشمرگههای مجاهد در کردستان فعالیت کرد و در چند مأموریت انقلابی شرکت کرد.
مجاهد شهید مهرداد کلاسی در آستانه اعزام به یک مأموریت انقلابی طی نامهیی به برادر مجاهد مسعود رجوی نوشت: "یکی از شهدای اخیر سازمان بهنام مسعود مهربان، بارها در کوه برایم این شعر را میخواند:
«گر مرد رهی میان خون باید رفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت»
من نیز میتوانم درک کنم که در "شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل" باید فقط و فقط با عشق و کین تاخت.
مسعود! منهای عشق به تو و خلق تو، منهای کین به دشمن غدار که فریادت را در عاشورای مجاهدین بر آنان کشیدی، هرگز نمیتوان پا به عرصهٔ مبارزه گذاشت.
گو اینکه هیچ مدعی نیز نخواهد توانست به راه بیاید الا اینکه با اسم مجاهدین پاک و مطهر شود، چنانچه خودم پاک شدم. "
قسمتی از وصیتنامه مجاهد شهید مهرداد کلاسی
"من... با اعتقاد کامل به مبانی ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران و با آگاهی و ایمان نسبت به خطوط بنیادین و استراتژیکی این سازمان، در حالی این وصیتنامه را مینویسم که هماینک در میهن خونبار من هزاران هزار تنِ مجروح در زیر تیغ جلادان ضدبشر، هزاران هزار چشم گریان و خونین از فراق عزیزان و هزاران هزار دست تکیده در زیر ارابههای وحشی استثمار در کارخانهها، هزاران هزار قلب زخمخورده زحمتکشان شالیزار؛ صرفاً با امید به رهایی و قسط و سرنگونی رژیم ضدبشری خمینی به حیات خویش ادامه میدهند.
دقیقاً بهخاطر همین امید و آرمان یک خلق محروم بود که در یک گام اساسی در جهت وفا به پیمان با خدا و خلق، به سازمانی پیوستم که در سختترین شرایط دیکتاتوری و سرکوب تمامعیار و عریان، با علتالعلل همه مصائب یعنی خمینی ضدبشر چنگ در چنگ شده بود. . ». .
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
مزار مجاهدین شهید مهرداد کلاسی، رئوف شهیدزاده، عبدالمجید سلامی و یارمحمد آسکانی در بلوچستان