زندگینامه شهید
مجاهد شهید مهرداد مریوانی در سال۱۳۴۲ در تهران متولد شد. تحصیلاتش را تا دریافت دیپلم ریاضی-فیزیک ادامه داد. او سپس معلم تدریس خصوصی رشته ریاضی شد.
مهرداد از میلیشیاهای پرشور دانشآموزی در فاز سیاسی بود. یکی از همرزمانش مینویسد: من و مهرداد از سال۶۳ با هم فعالیت میکر دیم و دوست صمیمی بودیم. ما در یک گروه ۴۰نفره به کوه میرفتیم و در این فرصت با هم کارها و فعالیتهایمان را همآهنگ میکردیم. مهرداد سر نترسی داشت، خیلی با احساس و پرعاطفه و منظم و باسلیقه بود. او فرزند بزرگ خانواده با دو خواهر و سه برادر بود.
مهرداد سال۶۴دستگیر میشود و به زندان اوین منتقل میگردد و بعد از مدتی از اوین به گوهردشت منتقل میشود.
مهرداد را در ۱۱خرداد ۶۷ در یک گروه ۱۵۰نفره، پس از ضربوشتمی چند ساعته از گوهردشت به اوین منتقل میکنند.
وی در این رابطه در نامهیی به خانوادهاش نوشته است:
«خانوادهٴ مهربانم، سلام گرمم را از آغوش تپههای اوین و از ورای دیوارهای سرخفام بند ۴ پذیرا باشید. عزیزانم ما روز چهارشنبه ۱۱/۳ پس از ضربوشتمی چند ساعته از گوهردشت به اوین منتقل شدیم و اینجا نیز جز قطع کامل امکانات اولیه زندگی و حیف و میل وسایلمان مشکل دیگری نداریم. بههرحال زندان فشار است و حصار، اما زندانی صبور است و بردبار. پس چندان نگران حال ما نباشید. مادرجان وقتی از پنجره و دیوارهای آجری سرخرنگ بند و در ورای آنها تپههای اوین را میبینم سنگینی دورانی را که بر آنها گذشته بیش ازپیش در مییابم و سبزه و جوانههای درختان گسترده در آغوش تپهها برایم معنا و مفهومی عمیقتر مییابد. عزیزانم بههرحال بیاد داشته باشید که اِنَّ مَعَالْعُسْرِ یسْرا، پس امید به خدا ببندید و به او توکل کنید.
مادر جان، ملاقات ما روز سهشنبه ۲۴/۳ و یک هفته در میان است. همگیتان را بدان هدایتگر یکتا میسپارم.
قربانتان- مهرداد مریوانی
زندان اوین- بند چهار بالا- اتاق۱
مزدوران رژیم به خانواده مهرداد فشار بسیاری میآوردند. به بهانههای مختلف به خانهآنها حمله میکردند و پدر مهرداد را از کار بیکار کردند.
یکی ا زبستگان مهرداد میگوید تابستان سال۶۷ وقتی مادرش از ملاقات مهرداد برگشته بود گفت: وقتی او را آوردند، آنقدر شکنجه شده بود که تمام صورتش کبود بود. دندانهایش شکسته بود. اما تا من را دید بلافاصله سراغ بچهها را گرفت و گفت: «مادر از مسعود و مریم چه خبر؟ آنها کجا هستند؟ بچهها تا کجا آمده بودند؟»
پاسدارها تا این اسمها رو شنیدند همانجا جلوی چشم مادر به جان مهرداد افتاده بودند و شروع به کتکزدنش کردند. اما مهرداد در همان حالت فریاد میزد: «مادر دیگه تو رو نخواهم دید! مادر رهبران عقیدتی من رو مثل من دوست داشته باش!»
و این آخرین دیدار بود.
یکی از همبندیهای مهرداد میگوید در استراحت بعد از نهار بودیم. یک دفعه در بندها باز شد و پاسداران لیستی از اسامی را از هر بند خواندند. «جهانبخش امیری! مهرداد مریوانی! حمید میرسیدی! پرویز شریفی! محمود یزدجردی! علی زارعی. ».
در فضایی بسیار مرموز و رعبانگیز به ساختمان دادسرا، محل دادستانی انقلاب و دادگاهها، در سمت جنوب اوین و نزدیک در زندان منتقل شدیم. مهرداد و محمود یزدجِردی را همان شب صدا زدند و بردند.
آری، نهایتاً مهرداد قهرمان را با گروهی دیگر از همرزمان مجاهدش درقلب تابستان خونین ۶۷ (۲۰مرداد) سربهدار کردند.
خاطرات
یکی از بستگان شهید میگوید: مهرداد در هر ملاقاتی مادرش را به مواظبت از خانوادههای زندانیان سفارش میکرد. مادر برای اینکه به پسرش فشار نیاورند میگفت، مهرداد تو را خدا لااقل جلوی اینها چیزی نگو. اما مهرداد با صدای رسا و محکم به مادرش جواب میداد: «مادر! فقط کافیه که هر کدوم از ماها یه بار جلوی این آشغالها کوتاه بیاییم، اونوقت دیگه مجاهد نیستیم! مادر خانوادههای زندانیان و شهدا رو رها نکنید. به فکر اونها باشید و از اونها مواظبت کنید».
یکی از همبندیهای از بند رسته مهرداد میگوید:
«یک روز مادر مریوانی سراسیمه بهخانه ما آمد، او مادرِ مجاهد شهید مهرداد مریوانی دوست نزدیکم بود، مهرداد از سال۶۴ دستگیر شده و در اوین زندانی بود.
مادر مریوانی قرآنی بهدست داشت، اشک میریخت و بهمنگفت تو را به این قرآن قسم میدهم که بگو مهرداد را نکشتهاند.
هر چند خودم دلهره شدیدی داشتم اما برای تسکین مادر به او گفتم: نه مادر امکان ندارد اعدامش کرده باشند، آخر دادگاه رفته، حکم زندان دارد، چرا باید اعدامش کنند.
با هر زحمتی که بود او را آرام کردم و به خانهشان فرستادم، آن شب تا سحر من و مادرم دعا میکردیم که مسأله فقط قطع ملاقات باشد و نه چیز دیگری.
فردا وقتی بهخانه برگشتم دیدم مادرم با چهرهیی نگران و مضطرب جلو در خانه ایستاده است.
گفت: مهرداد را تیرباران کردهاند!
گفتم: امکان ندارد.
گفت: چرا حقیقت دارد، پدرش امروز بهزندان رفته بود و آنجا ساک لباسهای مهرداد را دادند و گفتند بچهات را کشتیم و محل دفن او را بعداً خواهیم گفت.
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org