728 x 90

با یاد مجاهد شهید سودابه معزی‌زاده (طریقت)

مجاهد شهید سودابه معزی زاده (طریقت)
مجاهد شهید سودابه معزی زاده (طریقت)

محل تولد: تهران
شغل: دانشجوی مهندسی
سن: 26
تحصیلات: -
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 8-3-1361
محل زندان: -

زندگینامه شهید


سودابه در سال۱۳۳۵ در خانواده‌ای نسبتاً مرفه بدنیا آمد و پس از تحصیلات دبیرستان، در سال۱۳۵۲ در ۱۴رشته دانشگاهی قبول شد اما او در بین این رشته‌ها رشته‌ٔ معماری را انتخاب و در دانشگاه علم و صنعت به تحصیل ادامه داد. وی از اواخر دوران دبیرستان با آرمان مجاهدین آشنا شد و فعالیت‌های سیاسی را از همان زمان آغاز کرد.

او با تعدادی دیگر از خواهران و برادران کتابخانه و مسجد دانشگاه را که تقریباً متروکه شده بودند بازگشایی کردند، و یکی از برنامه‌ریزها و مسئولان برنامه سیاسی مذهبی در مسجد دانشگاه بود.

وی در دوران فعالیت در دانشگاه نمایشگاههای عکس، کتاب و پوستر نیز تشکیل می‌داد، و از اردیبهشت ۵۶ همکاری با مجاهدین را آغاز کرد و در دوران قیام نیز نقش فعالی در تظاهرات مردم در شرق تهران داشت، و خانه او که نزدیک میدان شهدا بود محل پناه زخمی‌ها و فراریان مبارز بود.

پس از تشکیل ستاد علنی سازمان و تشکیل انجمن دانشجویان هوادار مجاهدین در دانشگاه، فعالیت‌های انقلابی‌اش در ارتباط با سازمان را در جنوبی‌ترین نقاط تهران ادامه داد، او به گونه‌یی فعال بود که ۱۶ساعت از وقتش را صرف سازماندهی و آموزش فقیرترین مادران محلات تهران مثل یاخچی آباد و خزانه می‌کرد و برای آنها زحمت زیادی می‌کشید.

او بی‌نام و نشان به این مادران خدمت می‌کرد، طوری که مادران اسم اصلی او را نمی‌دانستند و فقط با چهره او را می‌شناختند، و می‌دانستند که وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران است.

یکبار حین انجام مأموریتهای انقلابیش در خزانه دستگیر و با ضرب‌وشتم به کمیته منطقه برده شد، اما او با فریادهای بلند و برخورد قاطعی که با مأموران کرد، آنها را مجبور کرد پس از یکروز بازداشت آزادش کنند، چندین بار هم او را شناسایی کرده، اما هنگام دستگیری با هوشیاری موفق به فرار شده بود.

فعالیت او در محلات تهران تا ۳۰خرداد ۶۰ ادامه داشت و بعد به‌دلیل این‌که چهره‌ای شناخته شده بود، به نهاد دیگری منتقل و همزمان زندگی مخفی خود را در پایگاههای مقاومت آغاز کرد.

برادران و خواهرانی که با او در یک پایگاه بودند، بارها صحنه‌ای که او از فرط کار، ضعف کرده و به گوشه‌یی افتاده بود را دیده بودند، با این حال او همواره تا آخرین رمق و ذرات وجود خود برای سازمان کار می‌کرد.

وقتی مسئولان گزارشی از وضع و علت ضعف جسمی‌اش خواسته بودند، در یادداشتی نوشت ”شور و اشتیاقم برای کار و فعالیت هیچ‌ وقت تناسبی با وضع جسمی‌ام نداشته و بدین جهت سبب شده است بیش از حد توانم باری را بر دوش خود بکشم...

صبح روز اول خرداد ۶۱ وقتی چشم از خواب گشود گفت ”خواب دیدم با لباس تمام سفیدی به عروسی می‌روم، “... . عصر همان روز وقتی برای انجام مأموریتی از پایگاه خارج شده بود، دژخیمان خمینی در تعقیب اتومبیل دیگری بودند که مشابهت‌هایی با اتومبیل او داشت، او را بدون دادن هیچ‌گونه علامتی برای ایست به رگبار بستند و به‌شهادت رسید.

یادش گرامی

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/93ae4e05-314e-49bd-ba7f-75f716df7324"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات