زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه : ۵۵و۵۶ چند ماه در باز داشت ساواک بابل وساری بوده است
نحوه شهادت : تهاجم پاسداران و درگیری
ابراهیم خدایی در ارومیه متولد شد بعد از گذراندن دبیرستان وارد دانشگاه بابل شد. در بابل و بابلسر و قائمشهر با مجاهدان از بند رستهای همچون محمود مهدوی (محمود قائم شهر) آشنا شد. ارتباطات و فعالیتهای او ادامه داشت و پیوسته برای آرمانها و مشی مجاهدین و سرنگونی رژیم دیکتاتوری شاه آگاهی رسانی میکرد.
از آنجا که ابراهیم جسورانه و بیپروا فعالیتها و اهدافش را پیش میبرد، بارها توسط ساواک و شهربانی و گارد دانشگاه بازداشت و دستگیر شد و هر بار مدتی در زندانهای بابل و ساری تحت فشار و شکنجه قرار میگرفت.
دژخیمان شاه تلاش میکردند با تهدید و ارعاب او را متوقف و ساکت کنند. منتهی هر بار او آنها را به سخره گرفته و با انگیزهای بالاتر و با خشم و کینهای بیشتر بر علیه رژیم شاه ادامه میداد و همین شور و اشتیاق و روحیه را به همرزمانش منتقل میکرد.
او شیفته مجاهدین؛ آرمانها و مشی آنها و کادرهای مجاهد خلق از جمله مجاهد صدیق محمود مهدوی بود.
ابراهیم سال۵۶ با شروع تظاهرات علیه شاه به قائمشهر میرود و در کنار مجاهد خلق محمود مهدوی در راهاندازی تظاهرات و هدایت قیامها علیه نظام سلطنتی، فعالانه ایفای مسئولیت میکند.
به گفته همرزمانش مجاهد خلق ابراهیم خدایی بسیار متواضع، بیآلایش، خندان و گشاده رو و ورزیده و پرتحرک بود. ، آنچنانکه جوانان شهر شیفته شخصیت انقلابی ابراهیم و آموزشهایی که میداد بودند.
بعد از انقلاب ضدسلطنتی ابراهیم از مسئولان جنبش ملی مجاهدین در قائمشهر شد. مدتی هم به شهر زادگاهش ارومیه رفت ویکی از مسئولان جنبش ملی مجاهدین در ارومیه بود، اما بهعلت شناخته شدگیاش به استان گیلان منتقل شد.
از ویژگیهای ارزنده انقلابی بسیاری برخوردار بود. دقت، تیزبینی، و انضباط، از جمله ویژگیهای برجستهی بود که او را بهخصوص در انجام مسئولیتهای دقیق امنیتی و نظامی بسیار یاری میکرد. ابراهیم احساس مسئولیت خاصی نسبت به نیروهای تحت مسئولینش داشت و حتی در شرایط سخت در فاز نظامی حداکثر کوشش و تلاش خود را بکار میگرفت که رسیدگیهای آموزشی و تشکیلاتی لازم را نسبت به تحت مسئولینش بهعمل آورد.
وی پس از ۳۰خرداد در شهر رشت فعالیتهای چشم گیری در فرماندهی و سازماندهی نبرد و مقاومت مجاهدین در جنگل گیلان داشت.
نهایتا پایگاه ابراهیم قهرمان در سال۶۱ مورد تهاجم پاسداران خمینی قرار گرفت و طی یک نبرد جانانه که سه ساعت بطول انجامید تا آخرین گلوله همراه با همسرش که شهید سادات سجادی که در پایگاه مستقر بود جنگیدند و هنگامیکه سادات قصد پرتاب نارنجک بهسمت مزدوران را داشت آنها پایگاه را به آر.پی.جی بستند و سادات بهشهادت رسید و ابراهیم که در اثر اصابت گلوله مجروح شده بود همچنان مقاومت میکرد و پس از استفاده از تمامی مهماتش علیه مزدوران آخرین گلوله را برای خودش استفاده کرد و با شهادتی قهرمانانه در پایان نبردی حماسی حسرت زنده دستگیر شدن را بدل دشمن گذاشت.
یادشان گرامی و راه سرخشان پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org