زندگینامه شهید
عبدالحسین سوری در سال ۱۳۳۴، در یک خانواده زحمتکش در خرمآباد بهدنیا آمد و از کودکی با درد و رنج اقشار زحمتکش جامعه، آشنا شد. وی تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان در همین شهر سپری کرد و سپس در رشته فیزیک دانشگاه بو علیسینا در همدان پذیرفته شد.
وی در دانشگاه و در جریان شرکت در مبارزات دانشجویی علیه دیکتاتوری حاکم، با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد.
وی در جریان قیام مردم علیه نظام سلطنتی در سال ۱۳۵۷ شرکت فعال داشت و از سازماندهندگان تظاهراتها در خرمآباد بود.
عبدالحسین، پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، فعالیتش را بهعنوان یکی از مسئولان انجمن دانشجویان مسلمان دانشگاه بو علی همدان با سازمان ادامه داد. ایستادگی وی در برابر حملات چماقداران خمینی در جریان کودتای ضدفرهنگی خمینی به دانشگاهها، چشمگیر بود.
او بهدلیل، تواضع و اخلاق انقلابی و جسارت مجاهدی، مورد احترام نزدیکان و همرزمانش قرار داشت.
اوایل سال ۱۳۵۸، وقتی شماری از روستاییان خرمآباد قصد داشتند زمینهای غصب شده خودشان را از زمینداران غاصب باز پس بگیرند، آخوندهای مفتخور، شیخ عباسعلی و محمدی جنایتکار، به سرکوب مردم پرداخته و حدود ۶۰ نفر از اهالی را دستگیر و روانه زندان کردند. عبدالحسین یک هیأت هفتنفره از هواداران سازمان تشکیل داد تا با کمک آنها بتواند زمینهای کشاورزان را از حلقوم زمینداران و آخوندهای همدستشان، بیرون بکشد اما با سرکوب مزدوران رژیم مواجه شدند.
عبدالحسین که ماهیت ضدمردمی نظام مرتجع آخوندی برایش محرز شده بود، همیشه میگفت: «راه واقعی در نسل مجاهد خلق است، چرا که این نسل با فدا و صداقت پایهریزی شده است و قطعاً فقط مجاهدین میتوانند حق محرومان و زحمتکشان را از حلقوم این آخوندها بیرون بکشند».
وی پس از تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و اتمامحجت تاریخی مجاهدین با حاکمیت خمینی و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، بهزندگی مخفی روی آورد و در همدان به فعالیتهایش با سازمان ادامه داد.
تا آنکه در پاییز سال۱۳۶۰، حین انجام مأموریتی، توسط پاسداران جنایتکار خمینی در همدان، دستگیر و روانه زندان بو علیسینا گردید.
در زندان بر وی شکنجههای وحشیانه اعمال کردند، اما این مجاهد جسور و بیباک، در برابر فشارها و شکنجهها سرخم نکرد و بر مواضع مجاهدی خود پای فشرد.
یکی از همبندیهای مجاهد وی در این رابطه نوشته است: «یکی از خاطراتی که از کابل خوردن حسین دارم و هیچ وقت آن را فراموش نمیکنم، این بود؛ روز چهارم کابل خوردن حسین بود، ۳ دسته مزدور یکسره جابهجا میشدند، آنقدر کابل به حسین میزدند که خسته میشدند. او ۵۰۰ کابل خورده بود». در ادامه گزارش وی آمده است: «حاکم شرع سلیمی مزدور و دادستان، به همراه ۳ خائن، وارد بند شدند. از تکتک بچهها سؤال میشد اتهام شما چیست؟ نوبت حسین سوری که رسید گفت: «من حسین سوری، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق در زندان هستم» حاکم شرع با عصبانیت و پرخاش به حسین گفت: «در همه شرایط، حاضر هستی اسم سازمان را مثل الآن بگویی؟» حسین داد زد و گفت: «افتخار میکنم، هوادار سازمان باشم».
وی که عضو تشکیلات سازمان در زندان بود یکبار خطاب به همبندیهای مجاهدش گفته بود: «مگر من زنده نباشم که بدون تشکیلات اموراتم را بگذرانم. مجاهد کسی است که در همه شرایط پایبند به اصول تشکیلات باشد... من که همه چیزم به اسم و یاد مسعود رجوی است، چطور میتوانم بدون تشکیلات بمانم؟»
زمانیکه در اسفند سال۱۳۶۰، خانوادهاش برای دیدار او به زندان مراجعه کردند، دژخیمان به آنها گفتند؛ عبدالحسین ملاقات ممنوع است. پس از پیگیریهای زیاد، مجدداً در فروردین ۱۳۶۱، خانواده برای دیدارش راهی زندان شدند، اما در ورودی زندان، مزدوران جنایتکار خمینی، وسایل عبدالحسین را به پدرش تحویل داده و گفتند پسرت خودکشی کرده است.
بدینترتیب مشخص شد که این مجاهد دلاور تا به آخر بر سر موضع مجاهدی خودش مقاومت کرد و جانش را در راه آزادی و نیکبختی مردم ایران فدا کرده است.
پدر وی با مراجعه مجدد به زندان، خواستار تحویلگیری پیکر فرزند شهید خود میشود، اما مزدوران با قساوت تمام به او میگویند: «پسرت در گورستان همدان به خاک سپرده شده است و اگر میخواهی برو او را از زیر خاک در بیاور و به خرمآباد ببر».
پدر در پاسخ به پاسداران جنایتکار میگوید: «پسرم راهی که انتخاب کرده بود حق بود و میگذارم در همینجا و در کنار مزار یارانش بماند».
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید