زندگینامه شهید
راه واقعی در نسل مجاهد خلق است که با فدا و صداقت پایهریزی شده است و میتوانیم حق محرومان و زحمتکشان را بگیریم
عبدالحسین سوری در شهر خرمآباد لرستان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا پایان دوره دبیرستان در خرمآباد گذراند. سپس برای ادامه تحصیلات دانشگاهی به دانشگاه همدان رفت و تا آخرین لحظه زندگی پربارش در همدان به سربرد.
عبدالحسین با یک سری مطالعات مذهبی و سیاسی، افکار خود را سمت و سو داد. این مجاهد جسور و جوان چون در یک خانواده مذهبی و زحمتکش بزرگ شده بود و از نزدیک با درد و رنج تمام مردم زحمتکش و محروم آشنایی داشت همیشه دنبال کمک به محرومان و زحمتکشان بود. او همیشه دنبال آگاه کردن جوانان محله بود. مهربانی و دلسوزی و احساس مسئولیت عبدالحسین به دیگران و تلاش بیدریغ او در جهت حل ریشه مشکلات اطرافیان چه در مدرسه چه در محیط زندگیاش همیشه شاخص، الگو و راهنما بود و از محبوبیت زیادی برخوردار بود. به ورزش و کوهنوردی علاقه خاصی داشت. در میان خانواده و اقوام و دوستان آنقدر متواضع و خاکی بود که در یک برخورد جذبش میشدند. به آنچه میگفت در عمل اجرا میکرد و مورد قبول همه قرار میگرفت.
در اوایل سال۵۷ در تظاهرات ضدسلطنتی شاه خائن شرکت فعال داشت و خودش همیشه جلودار و کنترل کننده تظاهرات بود. اوایل ۵۷ بود که اهالی و مردم منطقه را سازماندهی و خودش جلو همه حرکت میکرد میگفت الآن روز قیام است وقت آن رسیده که اعتراض کنید و زمینهای از دست رفته خودتان را از چنگال سرمایهداران و خائنین پس بگیرید.
اوایل سال۵۸ آخوندهای مفت خور محمدی و شیخ عباسعلی جنایتکار مردم را سرکوب کردند و حدود ۶۰نفر از اهالی را دستگیر کرده و به زندان انداختند و مانع شدند که مردم محروم زمینهای از دست رفتهشان از سرمایهداران بگیرند. بعدها مشخص شد که آخوندهای جانی با سرمایهداران معامله کردهاند تا زمینهای روستاییان محروم را بگیرند.
عبدالحسین یک هیأت هفت نفره از بچههای سازمان تشکیل داد که شاید بتواند زمینهای اهالی را پس بگیرد اما آخوندهای جانی به خیانت و جنایت خود شان ادامه دادند و مردم را سرکوب کردند. به این ترتیب او از همان موقع با تمام وجودش علیه حکومت آخوندی شورید و تمام جوانان اطراف خودش را نسبت به نوارهای برادرمسعود و زندگی مجاهدی آگاه میکرد.
او همیشه میگفت راه واقعی در نسل مجاهد خلق است که با فدا و صداقت پایهریزی شده است و میتوانیم حق محرومان و زحمتکشان را بگیریم. عبدالحسین بعد از مدتی به همدان برگشت تا به فعالیتهایش ادامه بدهد. او که بهعنوان یک هوادار حرفهیی مشغول فعالیت بود و در اوایل پاییز در همدان دستگیر و روانه زندان میشود.
مجاهد کسی است در شرایط سخت مقاومت، از آرمانش دفاع و مبارزه میکند. در اواخر اسفند سال۶۰ وقتی که خانوادهاش برای ملاقات با او میروند، دژخیمان میگویند که او ملاقات ممنوع است. پس از پیگیریهای متعدد سرانجام وقتی خانواده در۱۱ فروردین سال۶۱ برای دیدارش میروند. جانیان رژیم خونریز، وسایل عبدالحسین را تحویل پدرش داده و میگویند که پسرت خودکشی کرده و زمانی که برای تحویلگیری پیکر پاکش مراجعه میکنند، مزدوران میگویند که پسرت در گورستان همدان خاک شده اگر میخواهی برو از زیر خاک در بیاور و او را به خرمآباد ببر. پدر شهید با روحیه بالایی که داشته در جواب میگوید خاک همدان با خاک خرمآباد هیچ فرقی نمیکند چون عبدالحسین خودش بزرگ شده همدان بود در همین جا شهید شده بگذار پیش یارانش در همدان باشد. مزدوران وزارت اطلاعات با شنیدن سخن پدر حسین دچار تعجب میشوند. پدر میگوید پسرم راهی که انتخاب کرده بود حق بود. بگذارید در خاک همدان پیش یارانش بماند. خانواده برای شهادت عبدالحسین در روستای زادگاهش مراسم فاتحه خوانی برگزار کردند که همه آشنایان و دوستان و مردم در این برنامه شرکت کردند.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید