زندگینامه شهید
ماهها پیش از شروع جنگ دوم آمریکا در عراق در اول فروردین سال۱۳۸۲، سازمان مجاهدین خلق ایران بیطرفیاش را در جنگ اعلام کرد و طی اطلاعیهیی رسماً اعلام کرد در این جنگ به سود یا زیان هیچیک از طرفین درگیر جنگ نخواهد شد.
با این وجود در جریان این جنگ، قرارگاهها و مراکز ارتش آزادیبخش مورد بمباران کشورهای متخاصم با عراق قرار گرفت.
علاوه بر این رژیم آخوندی با گسیل نیروهای مزدورش به عراق اقدام بهعملیات تروریستی علیه مجاهدین کرد. در جریان این نبردها بیش از صد مجاهد خلق مجروح و ۵۱نفر شهید شدند. مجاهد شهید جاوید سادات حسینی یکی از این شهدا بود.
مجاهد شهید جاوید سادات حسینی در سال۱۳۳۶ در تهران در یک خانواده متوسط به دنیا آمد پدرش مهندس راه و ساختمان بود و مادرش دبیر دبیرستانهای تهران بود.
جاوید پس از تحصیلات دیپلم در سال۵۴ برای ادامه تحصیل ابتدا به کانادا رفت و پس از گرفتن مدرک لیسانس ریاضیات - کامپیوتر از دانشگاه ونکوور کانادا، به فرانسه رفت و در رشته مهندسی کامپیوتر از دانشگاه گرنبل فرانسه با مدرک مهندسی کامپیوتر فارغالتحصیل شد.
او در مورد چگونگی روی آوردنش به فعالیت سیاسی و مبارزه نوشت: «من در سال۵۴ در سن ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل از ایران خارج شدم. بعد از انقلاب ضدسلطنتی دیگر نمیتوانستم به زندگی خودم طبق روال عادی ادامه بدهم لذا فعالیتهای سیاسی را شروع کردم.
۳۰خرداد سال۶۰ که برای دیدن خانواده و اوضاع احوال به ایران آمده بودم شاهد تظاهرات سازمان و وحشیگریهای رژیم پلید خمینی بودم و در آن مقطع از دودلی بیرون آمدم و بهشدت علیه رژیم و طرفدار سازمان شدم».
یکی از همرزمانش در مورد انگیزه روی آوردن جاوید به سازمان میگوید: «بعد از شنیدن اخبار جنایات رژیم با سازمان آشنا شد و با هم برای تعطیلات تابستانی رفتیم ایران. بعد از چند هفته وقتی میخواستیم برگردیم فرانسه متوجه شدم او با دیدن اوضاع ایران و پی بردن به حقانیت سازمان مجاهدین دیگر نمیتواند بیتفاوت بماند. او انتخاب خودش را کرده بود.
وقتی برگشتیم تمام وقتش را با بچههای انجمن هواداران فرانسه میگذراند، و از این لحظه جاوید برای افشای چهرهٔ رژیم سر از پا نمیشناخت»
جاوید از سال۶۱ در فرانسه فعالیت تمام وقت و حرفهیی خود را با سازمان شروع کرد، بعد از انقلاب ایدئولوژیک سال۶۴ متأثر از این انقلاب دگرگون شد و بهقول یکی از همرزمانش «جاوید دیگر آن جاوید قبلی نبود» و عشقش به آرمان مجاهدین، انقلاب ایدئولوژیک و رهبری مجاهدین بهمراتب بیشتر از قبل شده بود.
در سال۶۵ به منطقه اعزام شد و در گردانهای رزمی مجاهدین سازماندهی شد و برای رزم با رژیم ضدبشری خود هر روز انتخاب تازهیی کرد و جنگید و در چند فعالیت انقلابی شرکت کرد.
این رزم آور نبرد علیه دیکتاتوری خمینی بهقول خودش «شان و جایگاه واژههایی نظیر عشق، ایمان، مبارزه و... را بیش از گذشته شناخت و در قسمتی از نامهیی که به برای خواهر مجاهد مریم رجوی نوشت: «احساس میکنم الآن دیگر تکتک واژهها و حرفها بار دارند و صرفاً کلماتی نیستند که پشت سر هم ردیف میشوند. بلکه در حکم همان سیمهای وصل یا رگهایی هستند که عضو را با قلب پیوند میدهد».
سال۶۸ به یگان هوایی ارتش آزادیبخش ملحق شد و با توجه به اینکه در این قسمت هیچ تخصصی نداشت، اما با متنانت، پشتکار و صبر خیلی زود توانست آموزشها را پشت سربگذارد و در کارش تخصص پیدا کند.
جاوید فقط در پهنه کار و مسئولیت نبود که آنچه را توان داشت از جان مایه میگذاشت، بلکه در صحنه ایدئولوژیک نیز یلی نام آور بود و نوشت: «چیزهایی هستند که باید کاملاً به آنها تن داد نه از روی اجبار، بلکه محتوایی و ایدئولوژیک. با جان و دل و روح و روان. در درجهٔ اول به رهبری و سکانداری تمامعیار خود شما باید تن داد به آنچه که بهعنوان مسئولیت و کار برای ما مشخص میشود (حالا هر چه که میخواهد باشد) و جانانه در آن رفت و با تمام انرژی و توان و با شور و اشتیاق و همراه با لذت و شادی باید تن داد به فرامین و دستورات تشکیلاتی_ نظامی از هرکس که بهعنوان فرد مسئولتر از ما مشخص میشود».
مجاهد شهید جاوید سادات حسینی بهرغم سابقه، نبوغ و توانمندیها در کار، خودش را نیازمند بقیه میدانست، و این راز موفقیت او در پهنه کار و مسئولیت و در پهنه ایدئولوژیک بود.
سرانجام این مجاهد پرشور در روزهای آخر فروردین سال۸۲ هنگامی که با گروهی از یارانش منطقه جلولا را به سمت قرارگاه اشرف ترک میکردند، در جریان درگیری با گروهی از مزدوران برونمرزی رژیم خمینی بهشهادت رسید.
اما مزدوران شقاوتپیشه تنها به این اکتفا نکردند که او را بهشهادت رساندهاند بلکه سرش را نیز از تنش جدا کردند. در جریان این درگیری مجاهد شهید فرهاد مستوفی هم بهشهادت رسید.
آری مجاهد خلق جاوید سادات حسینی پایدار و بیقرار تا آخرین نفس برعهد و پیمانش استوار ماند و نشان داد با عشق به میهن و آرمان مردمخواهی میتوان از همه چیز گذشت و به همه چیز رسید.
قسمتی از وصیتنامهٔ شهید جاوید حسینی: خدایا! مرا ببخش بهخاطر کم و کاستیها، گناهان و کوتاهیهایی که در حق رهبری والا و شایستهای که به نسل ما و دوران ما عطا کردی کردم.
بزرگترین سپاس و شکرگزاریم بهخاطر این است که مرا در این راه و تحت چنین رهبری و در بطن چنین سازمانی قراردادی... . در سن ۴۳سالگی اگر بخواهم حیاتم را یک نگاه کلی بکنم، به دو بخش کاملاً متمایز و متفاوت قابل تقسیم است: تا سن ۲۳سالگی، قبل از آشنایی با مبارزه و انقلاب و سازمان مجاهدین خلق و دیگری ۲۰سال اخیر که با سازمان آشنا شدم و سپس هر چه گذشت به حقانیت راه آن ایمان راسختری آوردم.
در بخش اول زندگیم، بهرغم همهٔ فراز و نشیبها و بهرغم اینکه دست آخر آدم بهظاهر موفقی بودم و لیسانس ریاضیات _ کامپیوتر از کانادا داشتم و در رشتهٔ مهندسی کامپیوتر در فرانسه مشغول ادامهٔ تحصیل بودم و در زندگی به ظاهر چیزی کم نداشتم، ولی... دیگر یک آدم ”عادی“ جامعه بودم که هدفش از زندگی، تنها امرار معاش و کسب منافع فردی و ارضاء غرائز حیوانی است و بس. »...
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org