زندگینامه شهید
رجب در سال ۱۳۳۹ در آبندانسر قائمشهر به دنیا آمد؛ تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم در همان شهر سپری کرد. وی در جریان قیام مردم ایران بر علیه دیکتاتوری شاه خائن در سال ۱۳۵۷، با نام و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا گردید. او در بهمنماه ۱۳۵۷، با حضور در اولین مراسم سخنرانی برادر مجاهد مسعود رجوی در دانشگاه تهران، شیفته راه و آرمان سازمان گردید و از همان زمان به جمع هواداران سازمان پیوست.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، رجب فعالیتش را در قائمشهر با جنبش ملی مجاهدین شروع کرد و در بخش محلات، با حضور فعال در دکههای معرفی و فروش نشریه مجاهد و دیگر انتشارات سازمان، ایفای مسئولیت کرد.
وی که هوادار فعالی بود پس از تظاهرات بزرگ و سراسری سازمان در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، بر علیه سرکوب آخرین قطرات آزادیها به فرمان خمینی ملعون، دستگیر و روانه زندان ساری گردید.
رجب پس از گذراندن بازجوییها و شکنجههای وحشیانه، از آنجا که در برابر دژخیمان سر خم نکرد، در بیدادگاه رژیم، به ۵سال زندان محکوم شد.
وی اوایل سال ۱۳۶۶ از زندان آزاد شد و پس از آزادی، ضمن جمعآوری کمک مالی برای سازمان، در پی پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران بود.
با ضربه خوردن پیکی که رجب با او برای اعزام به پایگاههای سازمان در عراق، هماهنگ شده بود، وی نیز در مهر ۱۳۶۶ دستگیر شد.
وی در زندان همچنان بر سر مواضع مجاهدیاش استوار بود، تا آن که در تابستان ۱۳۶۷ ملاقاتهای او را قطع کردند. وقتی در اواخر تابستان مادرش برای ملاقات با او به زندان مراجعه کرد، جانیان خمینی در زندان، خبر اعدام رجب را به مادرش دادند و گفتند که حق برگزاری مراسم و عزاداری ندارد.
فردای آنروز پدر رجب که خبر اعدام فرزندش را باور نکرده بود، به زندان مراجعه کرد، تا از حقیقت موضوع مطلع شود. زندانبانان جنایتکار با تحویل ساک دستی رجب، حاوی وسایل فردیاش به پدر، خبر اعدام وی را تأیید کردند.
مزدوران رژیم، پیکر پاک رجب به همراه چند مجاهد دیگر را در جاده قادیکلا، روبهروی قبرستان چالشت، در یک گور جمعی دفن کردند.
یکی از شالیکاران منطقه، وقتی مادر رجب را بر سر قبر فرزندش دیده بود، به مادر میگوید: «اینجا شب برای شالیکاری داشتم آبیاری میکردم، دیدم دو تا ماشین؛ یک بولدوزر و یک کامیونی که شن با آن میبردند، آمدند. ماشین کامیون به بولدوزر چراغ داد، بولدوزر رفت جلو و آنجا را کند. من خودم را در تاریکی مخفی کرده بودم و نگاه میکردم. بعد بولدوزر رفت عق، چراغ داد و ماشین کامیون همه را ریخت تو گودال، بعد کامیون چراغ داد و رفت و بولدوزر رویشان خاک ریخت».
بدین ترتیب رجب، این مجاهد دلیر و فداکار، که تنها جرمش هواداری از سازمان و فروش نشریه مجاهد بود با فتوای خمینی، در جریان قتلعام زندانیان سیاسی سر موضع در مردادماه ۱۳۶۷، سربدار شد و جانش را فدای راه آزادی مردم نمود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید