زندگینامه شهید
مجاهد قهرمان فرزاد گرانمایه در سال۱۳۴۱ در تهران بدنیا آمد، او در جریان قیام ضدسلطنتی مردم در سال۵۷ شرکت داشت.
فرزاد پس از قیام با سازمان مجاهدین خلق ایران و آرمان توحیدی و رهائیبخش آن آشنا گردید و در صفوف میلیشیای مجاهد خلق قرار گرفت، و فعالیت انقلابیاش را در ارتباط با سازمان مجاهدین آغاز کرد.
وی اواخر سال۵۹ توسط مزدوران یکی از کمیتههای ضدخلقی تهران دستگیر شد، و پس از تحمل چند روز بازجویی و شکنجه در کمیته به زندان اوین منتقل گردید. او بهدلیل دفاع از مجاهدین و آرمان آن در یک محاکمه فرمایشی به ۵سال حبس محکوم گردید.
پس از تحمل یکسال و ۴ماه حبس و شکنجه در زندان اوین، به شکنجهگاه خمینی در قزلحصار منتقل شد و بقیه دوران اسارتش را با مقاومتی مجاهدوار و شکستناپذیر در برابر ضدانسانیترین شرایط سپری نمود.
یکی از همرزمان فرزاد که در دوران اسارت با وی بوده درباره این رزمنده قهرمان مجاهد خلق چنین میگوید:
"در فروردینماه سال۶۱ من و مجاهد شهید فرزاد گرانمایه به همراه ۱۰۴نفر دیگر از هواداران سازمان، از شکنجهگاه اوین به زندان قزلحصار منتقل شدیم.
از این تاریخ تا مهرماه۶۳، من و فرزاد در بندهای مختلف زندان قزلحصار با هم بودیم، فرزاد در زندان بر مواضع اصولی و انقلابی سازمان استوار و پابرجا بود.
به این دلیل پیوسته مورد خشم و غضب رئیس شکنجهگاه قزلحصار یعنی رحمانی جلاد قرار داشت و این جنایتکار او را به مدت سه ماه به شکنجهگاه معروف به «بند قفس» فرستاد.
فرزاد در این مدت در شرایط بسیار طاقتفرسا و سختی بهسر میبرد، برای او سهمیه روزانه شکنجه تعیین کرده بودند و ملاقات او با خانوادهاش نیز قطع شده بود.
جیره غذاییاش را هم بسیار کم کرده بودند و از خدمات پزشکی نیز محروم بود، فرزاد و دیگر یاران مجاهدش در قفس همواره تحت فشار و شکنجه قرار داشتند...
آنها هیچوقت مقهور زندانها و شرایط سخت و فشارهای غیرقابل توصیف آن نشدند. فرزاد پس از بیرون آمدن از آن قفس مرگبار دچار سردردهای شدید شد و مهرههای کمرش بهشدت آسیب دید، اما بر روحیهٔ مجاهدوارش ذرهیی خلل وارد نیامد».
مجاهد قهرمان فرزاد گرانمایه طی یادداشتهای کوتاهی دستآوردهای ایدئولوژیک از سپریکردن سه ماه در شرایط مهلک و فوق طاقت انسانی "قفس"در شکنجهگاه"قزلحصار را چنین بازگو میکند:
"آنقدر به گذشته نگاه کن تا مسیر طیشده را باز ببینی. در مسیر طیشده، خودت را نیز باز بشناس. خوبیها و بدیها را از نظر بگذران، سازمانت را با همه عظمت و شکوه و تمامی نیازت را بدان، باز پیدا کن، آنوقت خواهی فهمید که به کجا میروی...
در نخستین گام یک چیز را یافتم، کلیت سازمان را و اینکه با او زنده هستم و بی او خواهم مرد..»...
سرانجام فرزاد قهرمان پس از تحمل ۵سال اسارت در شکنجهگاههای خمینی جلاد، در اسفند۶۴ از زندان آزاد و او با عشق و ایمانی مستحکمتر از گذشته، آماده وصل به سازمان و ادامه نبرد گردید. او در اینباره نوشت: "شوق دیدار، آتشی است که میسوزاند و پاک میکند و هرآن شعلههایش زبانه میکشد و وصل را میطلبد.
باید رفت و باید که در میان خوبان مأوا گزید... بر ماست که هفت کفش آهنین اراده بهپا کنیم و هفت عصای عشق و امید را به دست گرفته و به سرزمین خوبان سفر کنیم"
سرانجام فرزاد موفق شد در آذرماه۶۵ همراه همسر و همرزمش به نوار مرزی ایران و عراق اعزام شده و در صفوف رزمندگان مجاهد خلق قرار گیرد. حضور در صفوف رزمندگان مجاهد خلق، فصل نوینی را در زندگی مبارزاتی فرزاد گشود.
مجاهد شهید فرزاد گرانمایه رابطه عمیق ایدئولوژیک با رهبری عقیدتی مجاهدین، "مسعود و مریم" داشت و این مسأله، با زندگی، مبارزه، تفکرات و گفتار و کردار روزمرهاش عجین شده بود.
فرزاد قهرمان در نامهیی که چند روز پس از آزادیاش از زندان نوشته و تاریخ ۶فروردین۶۵ در پای آنست نوشته است"در زندان لحظهای که عکسی یا کلامی از مسعود و مریم میرسید، چهرههای پاک و معصوم بچهها دیدنی بود.
چشمها مثل شعله درخشان، و لبها به لبخند گشوده، آخر مرهمی بر دل زخمی شان گذاشته میشد. همه تشنه فقط یککلام مسعود، آن صدای آشنا با همان لحن گرم و گیرا، بودیم. "
او در جای دیگر گفته است: «... یادمان باشد چه در فاز سیاسی و چه در زندان، تنها چیزی که مایه امید و مایه حیات زندانیان بود، یاد مسعود حرفهای مسعود، این آموزگار بزرگ ما بود، و شعارمان این بود که «خلق جهان بداند مسعود معلم ماست». "
روز عید فطر سال خرداد۶۶ به هنگام معارفه و دیدهبوسی رهبری با رزمندگان مجاهد خلق در یکی از قرارگاههای رزمی ارتش آزادیبخش ملی، فرزاد قهرمان نیز حضور داشت و از روز دیدار و دیدهبوسی گرم و طولانیاش با مسعود همواره بهعنوان روزی که برای او فراموشیناپذیر است، یاد میکرد.
رزمنده دلیر مجاهد خلق فرزاد گرانمایه در ۳۱شهریورماه ۶۶ در آخرین فراز زندگی مبارزاتیاش همراه با همرزم قهرمانش مهران غلامی، بر فراز بلندترین قلههای افتخار و شرف، چهره در خون کشیدند و در مسیر آرمان پرشکوه جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی جاودانه شدند.
وصیتنامه مجاهد شهید فرزاد گرانمایه
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران و بهنام مسعود و مریم رهبران عقیدتیام.
من فرزاد گرانمایه فرزند عارفه و محسن در شرایطی وصیتنامه خود را مینویسم که آگاهانه و پرشور قدم در راه پرافتخار و شکوهمند مجاهد خلق گذاشتهام و تمام هستیام، توش و توان و فعالیتم و زندگی و مرگم را بیدریغ بمثابه قطرهای ناچیز از اقیانوس ایمان و فدای عنصر موحد مجاهد خلق، در راه آرمانی بزرگ و بهغایت خواستنی نثار میکنم.
تا که در مسیر خدا و خلق و در طریق پاکی و رهایی خود، جامعه و تاریخ از هر نوع ستم و جور از هر نوع بهرهکشی و بیداد قدم برداشته باشم، و همگام نسلی با عزم استوار و با دستانی بهم گرهخورده و متحد و پیشانیهایی به خدا عاریه داده شده.
در حالیکه مردم خوب و صمیمی و رنجدیده ما در مهلکه خمینی خونخوار جز درد و رنج و تلخکامی و شکنجه و اعدام نصیبی ندارند، در حالیکه آتش جنگ و قهر و سرکوب و نفی هر نوع کرامت و شرف انسان تنها تحفههای حاکمان جبار میهن ماست، تنها صدایی که به صدق از گلو برمیآید و تنها دستی که به راستی به سوی مردم دراز میشود، و تنها سلاحی که برای محو تمامعیار دشمن خدا و خلق برداشته شده، صدا و دست و سلاح مسعود است و نسل مسعود است.
پس به راه او میروم و در راه او از جان مایه میگذارم و هیچ دریغ ندارم. در او لبخند پرمهر مردم را میبینم و فردای روشن ایران را و آیندهای بس تابناک.
ایمان دارم جز در راستای آن آینده بهغایت زیبا و پاک، آن اجتماع یگانه خورشیدی عاری از هر گونه پلیدی و بهرهکشی و از هر اجبار بندهساز و جهل و نادانی گام برنمیدارد، و ما را جز به سوی خدا رهنمون نیست.
پس زندگی جز بودن در سازمان جز پیروی... از رهبران عقیدتیام را نمیشناسم، و اگر بهای این زندگی تلاشی مستمر و جنگی بیامان و یا مرگی شرافتمندانه باشد، با جان و دل میپذیرم و ایمان دارم که این بار به مقصد خواهد رسید و این دانه به گُل خواهد نشست.
از خدا میخواهم که مرا در انجام وظایف و مسئولیتهایم یاری کند، ضعفهایم را برطرف کند و گناهانم را ببخشد.
از همه خویشانم میخواهم جز به سازمان و اهداف والایش رو نکنند، و از همسر خوب و مهربان و مجاهدم میخواهم که یکپارچه شعلهور و بیامان و پرشتاب در راه مسعود و مریم مثل همه مجاهدین جز به رضای خدا و فردای روشن نیندیشد.
با درود به همهٔ آنهایی که پیش از ما رفتند و بذر آگاهی را در جانهامان کاشتند و با درود به آن دو آفتاب که هر چه خلق و مجاهد خلق دارد از آنهاست.
مرگ بر خمینی درود بر رجوی
پیش به سوی جامعه بیطبقه توحیدی
فرزاد گرانمایه
۲۸/تیر/۶۶
قسمتی از مصاحبه مجاهد شهید فرزاد گرانمایه با صدای مجاهد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org