زندگینامه شهید
سابقه زندان: ۳سال در رژیم خمینی
مسئول و دردمند
من عشق تو را خریدهام آزادی!
با بال تو من پریدهام آزادی!
میمانم و گر شهید این راه شوم
بر پرچم تو چکیدهام آزادی!
من عشق تو را خریدهام آزادی!
با بال تو من پریدهام آزادی!
میمانم و گر شهید این راه شوم
بر پرچم تو چکیدهام آزادی!
لنگری که در توفان کارها و فشارها، مجاهدین پیرامونش را استواری میبخشید، از جوانان قیامآفرین انقلاب ضدسلطنتی بود، در جستجوی آرمان آزادیخواهی مردم ایران، راه به سازمان مجاهدین خلق ایران برد و آن را با هیچ چیز دیگر عوض نمیکرد.
«… من مجاهد هستم بجز آرمان مجاهدی هیچ چیزی برای من رسمیت ندارد و این را هم بهسادگی به دست نیاوردهام که به همین سادگی از دست بدهم. مجاهد میمانم. بهخاطر اینکه آرمان جامعه بیطبقه توحیدی در این واژه نهفته است. ارزشی خارج از این، برایم قابل تصور نیست. همواره بر مجاهد بودنم افتخار میکنم و از آن انرژی میگیرم… مجاهد میمیرم و این، دنیا و آخرت من خواهد بود».
مجاهد شهید علیرضا پورمحمد که دوستانش او را زکریا مینامیدند، در سال ۱۳۳۶ در اردبیل متولد شد. پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی ابتدا به تصور اینکه خمینی آرمانها و خواستههای مردم ایران را دنبال میکند عضو یکی از کمیتهها در اردبیل شد اما بهزودی دریافت که این کمیتههای خمینی ساخته، تنها هدفشان سرکوب و غارت مردم است و آن را ترک کرد.
علیرضا که از خمینی سرخورده شده بود، در جستجو برآمد که چه تشکلی و چه نیرویی میتواند جواب دردها و تباهی و فقری که در پیرامونش میدید و با پوست و گوشت خود لمس میکرد، باشد. او در مطالعه و تکاپوی مستمر خود، در سال ۵۸ با مجاهدین آشنا شد و آنچه را که در جستجویش بود در سازمان مجاهدین یافت و از آن پس، تمام وجود خود را وقف تبلیغ راه و آرمان مجاهدین کرد.
علیرضا پورمحمد که به علت فعالیتهایش در اردبیل شناخته شده بود، پس از ۳۰خرداد ۶۰ دستگیر شد و پس از شکنجههای وحشیانه، به 6سال حبس محکوم شد. او در زندان عضو فعال تشکیلات مجاهدین بود، علیرضا در سال ۶۳ در حالی که 3سال و نیم از دورهٴ محکومیت خود را در زندانهای اردبیل و تبریز طی کرده بود، توانست از یک موقعیت به وجود آمده، با جسارت و هوشیاری استفاده کند و از زندان بگریزد. علیرضا که اکنون با شناخت مجاهدین، میدانست که تنها راه ادامه حیات واقعیاش در گرو پیوستن به مجاهدین است، با تلاش توانست در کمتر از یکسال، در سال ۶۴، خود را به منطقهٴ مرزی برساند و و به یگانهای رزمی مجاهد خلق بپیوندد.
علیرضا پورمحمد که به علت فعالیتهایش در اردبیل شناخته شده بود، پس از ۳۰خرداد ۶۰ دستگیر شد و پس از شکنجههای وحشیانه، به 6سال حبس محکوم شد. او در زندان عضو فعال تشکیلات مجاهدین بود، علیرضا در سال ۶۳ در حالی که 3سال و نیم از دورهٴ محکومیت خود را در زندانهای اردبیل و تبریز طی کرده بود، توانست از یک موقعیت به وجود آمده، با جسارت و هوشیاری استفاده کند و از زندان بگریزد. علیرضا که اکنون با شناخت مجاهدین، میدانست که تنها راه ادامه حیات واقعیاش در گرو پیوستن به مجاهدین است، با تلاش توانست در کمتر از یکسال، در سال ۶۴، خود را به منطقهٴ مرزی برساند و و به یگانهای رزمی مجاهد خلق بپیوندد.
در همان سال اول ورودش وصیتنامهای نوشت که پس از آن و طی ۲۸سال مجاهدت مستمر تماماً آن را اثبات کرد:
«من مسلمان، (با) اعتقاد کامل به ایدئولوژی – استراتژی، تشکیلات منسجم پولادی توحیدی مجاهدین خلق ایران هستم و برای رهایی انسان از تمام قید و بندهای استعماری و استثماری و رسیدن به جامعه بیطبقه توحید در این دوره تاریخی همچون تمامی مبارزان مجاهد خلق علیه جور و ظلم زمانه بهپا خاستهام و به «هل من ناصر» راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم) که همانا پیروی از سالار شهیدان امام حسین میباشد، لبیک گفته و با عشق و ایمان به راهبران عقیدتیم با تمام نیرو و انرژی بر مزدوران تباهی و سدکنندگان راه تکامل شوریدم تا هر چه سریعتر بنیان پوسیدهاش از هم بپاشد…».
«من مسلمان، (با) اعتقاد کامل به ایدئولوژی – استراتژی، تشکیلات منسجم پولادی توحیدی مجاهدین خلق ایران هستم و برای رهایی انسان از تمام قید و بندهای استعماری و استثماری و رسیدن به جامعه بیطبقه توحید در این دوره تاریخی همچون تمامی مبارزان مجاهد خلق علیه جور و ظلم زمانه بهپا خاستهام و به «هل من ناصر» راهبران عقیدتیام (مسعود و مریم) که همانا پیروی از سالار شهیدان امام حسین میباشد، لبیک گفته و با عشق و ایمان به راهبران عقیدتیم با تمام نیرو و انرژی بر مزدوران تباهی و سدکنندگان راه تکامل شوریدم تا هر چه سریعتر بنیان پوسیدهاش از هم بپاشد…».
علیرضا تکنیسین خودروهای چرخدار بود و در کارهای پشتیبانی ارتش آزادیبخش، شاخصی از تعهدپذیری بود. در برخی موارد که همهٴ شرایط، نامساعد و ناامید کننده مینمود، علیرضا سرشار و پرامید مسئولیتهایش را پیش میبرد. در یکی از مصاحبههایش در اشرف گفت:
عليرضا پورمحمد: «اینجا کارگاه نجاری قرارگاه چهارم از اف ام دومه که در واقع حدود شش ماهیه که تشکیل شده در حال حاضر ما پروژه درهای صبا را داریم که جدیداً گرفتیم و زمانبندی هم که از ما خواسته بودند با توجه به اینکه چند تا دستگاه هم خواهر مژگان هدیه کرده بود برامون ما میتونیم به این زمانبندی برسیم».
عليرضا پورمحمد: «اینجا کارگاه نجاری قرارگاه چهارم از اف ام دومه که در واقع حدود شش ماهیه که تشکیل شده در حال حاضر ما پروژه درهای صبا را داریم که جدیداً گرفتیم و زمانبندی هم که از ما خواسته بودند با توجه به اینکه چند تا دستگاه هم خواهر مژگان هدیه کرده بود برامون ما میتونیم به این زمانبندی برسیم».
خلاقیتها و ابتکارات فنی علیرضا در شرایط محاصره اشرف و نبود امکانات، از ویژگیهای برجستهٴ او بود.
عليرضا پورمحمد: «همینطور که خودتون مشاهده میکنید یک بنگال دو طبقه است داریم میسازیم که این بنگال بهدلیل مشکلاتی که بیرون از خودمان بود، و بهدلیل حمل و نقلهایی که انجام میگرفت و بهدلیل اینکه میخواستند در جای محدود بگذارند، از ما یک طرح بنگال خواسته بودند که توی یک جای کم و ظرفیت بالایی داشته باشد که بتوانند استفاده کنند، به همین خاطر قسمت طراحیمون یک بنگال دو طبقه رو طراحی کردند که وقتی بغل هم قرار میگیرند یک مجموعه ساختمانی رو تشکیل میده. … ما نفر ساعتی که برای هر بنگال مثلاً ۱۰۰۰ساعت ۸۰۰ساعت وقت میگذاریم، این بنگال از ما ۳هزار نفر ساعت از ما وقت گرفت این هم بهدلیل محدود بودن زمان قرار داد توانستیم ظرف ۱۰روز به نقطهٴ ترخیص برسونیم.»
افزایش مستمر تعهدات و سرخم نکردن زیر بار تضادها و مشکلات، جدیت و صلابت، بشاشیت و جمعگرایی، از روحیه رزمنده او در مصاف با دیکتاتوری ولایتفقیه، از ویژگیهای برجستهٴ علیرضا پورمحمد بود که در لابلای آخرین نوشتهاش تا ماه قبل از شهادتش به خوبی پیداست: «در مقابل جنگ تهاجمی و هر گونه وحشیگری دشمن با جنگ ۱۰۰ برابر تهاجم حداکثر آماده بیابیا میگویم. در این جنگ سرنوشت که دشمن نفسهای آخرش را میکشد، با سلاح آتشین انقلاب خواهر مریم و پشتیبانی و هدایت جمع سلطان نصیر با دشمن سینه به سینه، سپر به سپر با تمام ظرفیت ایدئولوژیکیام در جمیع جهات در نبرد و جنگ خواهم بود».
علیرضا پورمحمد، مجاهدی نستوه، از خطهٴ اردبيل، سرانجام پس از سه دهه مبارزه خستگیناپذیر با استبداد مذهبی، در روز دهم شهریور ۹۲ توسط جلادان مالکی و خامنهای در اشرف، در رفیعترین قلهٴ فدا، بهشهادت رسید و خون پاکش مشعلی فرا راه جوانان انقلابی این میهن و همهٴ عاشقان آزادی ایرانزمین شد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید