زندگینامه شهید
مختصری از زندگینامه مجاهد شهید ایرج محمدی
پول را به کسی دادم که از من و تو مستحقتر بود
ایرج محمدی در سال 1340در روستای «تنگ تکاب» بهبهان متولد شد، تحصیلاتش را تا اخذ دیپلم تجربی با رتبهٴ اول در شهر زادگاهش گذراند.
او همواره بهعنوان یک شاگرد نمونه مورد توجه و تشویق آموزگاران و کادر آموزشی این شهر قرار داشت، و به مسابقات علمی مختلف دعوت میشد.
در یکی از مسابقات مشاعره که در سطح استان خوزستان برگزار میگردید ایرج مقام نخست را بهدست آورد، و توجه بسیاری از کادرها ی علمی استان را به خود جلب کرد.
ایرج در جریان اعتراضات سیاسی که از دیماه سال 56آغاز و منجر به انقلاب و سرنگونی سلطنت در ایران شد، فعالانه شرکت میکرد.
این فعالیتها برای ایرج فقط محدود به شرکت در تظاهرات و اعتراض نبود، بلکه نوعی از سازمانیافتگی را به همراه داشت.
این یکی از خصوصیات برجسته ایرج بود که با دوستانش یک هستهٴ فعالی را سازمان داده و به شکل سازمانیافته در اعتراضات شرکت میکردند.
ایرج در دوران انقلاب با سازمان آشنا شد و بهسرعت جذب اهداف و آرمانهای ایدئولوژیکی سازمان گردید.
او در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب بههمراه تنی چند از دوستانش «انجمن ارشاد» هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در شهر بهبهان را تأسیس کردند.
در کادر همین انجمن نشریهیی بهنام «هدایت» را در سطح مدارس شهر منتشر میکرد، او همچنین مسئولیت تشکیلاتی بسیاری از دانشآموزان هوادار سازمان در شهر بهبهان را برعهده داشت.
بهرغم سن کمش(18سال) در انجام وظایف محوله از سوی تشکیلات هیچ مانعی را بهرسمیت نمیشناخت این روحیه جنگنده از او عنصری مسئول و پاسخگو ساخته بود.
بهدلیل شایستگیهایش مسئولیت تشکیلات هواداران در شهرهای گچساران و یاسوج مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد را نیز برعهده داشت.
ایرج در فروردین سال 1360در حالی که نشستی را با هواداران سازمان در شهر یاسوج اداره میکرد، توسط حمله پاسداران به محل نشست دستگیر و روانه زندان شد.
او برای اینکه هویت و اسرار سازمانی را از پاسداران مخفی نگاه دارد خود را «ایرج جمشیدی» از اهواز معرفی کرد، و تا سال 64با همین نام در زندان یاسوج بهسر برد ،و به این ترتیب تمامی اسرار خود را محفوظ نگاه داشت.
اما در سال 64از سوی یکی از توابین که در گذشته تحت مسئول او بود و در زندان نیز در کادر تشکیلاتی که ایرج هدایت میکرد قرار داشت، لو رفت و علاوه بر نام اصلی تمامی فعالیتهای او برای دشمن آشکار گردید.
از جمله راهاندازی تشکیلات هواداران در زندان و ارتباط تشکیلات داخل زندان با شهید اللهقلی خان جهانگیری نیز برای دشمن آشکار گردید.
ایرج را بهدلیل این فعالیتها مجدداً پس از شکنجههای فراوان و بازجویی به دادگاه برده و در دادگاه به او حبس ابد دادند.
پس از ابلاغ حکم او را به زندان اوین در تهران تبعید کردند و پس از دورهٴ کوتاهی از اوین به زندان قزلحصار منتقل شد.
ورود او همزمان بود با دورانی که داوود رحمانی و باند لاجوردی به حاشیه رفته بودند، دورانی که زندانیان آن را (درباز) که اشاره به دوران پس از سلطه مطلق باند لاجوردی است مینامیدند.
فعالیتهای ایرج در قزلحصار نه تنها کم نشده بلکه به فعالیتهایش در کادر تشکیلات زندان افزود، او در اعتصاب غذاهای اعتراضی پی در پی که از تابستان 65و سراسر سال 66اوین و گوهردشت را در نوردید فعالانه شرکت داشت.
از بهار سال 65با تغییراتی که در ساختار ادارهی زندانها در رژیم ایجاد ش، مدیریت زندان قزلحصار به شهربانی واگذار گردید از اینرو کلیه زندانیان سیاسی از زندان قزلحصار به اوین و گوهردشت منتقل گردیدند.
در تقسیم بندی اولیه زندانیان بالای 15سال و زندانیانی که حکمشان پایان یافته و دوران ملیکشی را میگذراندند به اوین منتقل شدند از جمله ایرج که با حکم ابد به اوین منتقل شد. سرانجام ایرج قهرمان در سن 27سالگی و پس از گذراندن 7سال و 4ماه زندان توأم با شکنجههای فروان در مرداد ماه سال 67قهرمانانه بر طناب دار بوسه زد و مرگ را
در برابر ارادهی مجاهد خلق به سخره گرفت.
درود، درو، درود روحش شاد و یادش گرامی باد...
! پانویس ها:
1. شهید الله قلی خان جهانگیر از رهبران عشایر ایل قشقایی بود که از دوران شاه بر علیه دیکتاتوری شاه مبارزه میکرد. او از سال 52تا پیروزی انقلاب در زندان شاه بهسر برد. در زندان با سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی آشنا شد. پس از پیروزی انقلاب به ایل خود بازگشت و اصلاحات ارضی در میان ایل برقرار کرد. او پس از سی خرداد مبارزه مسلحانه را در کوههای فارس سازمان داد و بسیاری از مجاهدین در این مبارزه همراه و همرزم او بودند. او در 25بهمن سال 62پس از اینکه مخفیگاه او توسط انبوه گلههای پاسدار مورد تهاجم واقع شد در یک نبرد حماسی توسط هلیکوپترهای پاسداران بهشهادت رسید بسیاری از رزمندگان مجاهد خلق نیز در کنار او بهشهادت رسیدند. برادر مجاهد مسعود رجوی طی پیامی شهادت این قهرمان ایل قشقایی را به مردم ایران و بهخصوص ایل قشقایی تسلیت گفت.
2. درباز به دورانی گفته میشد که باند لاجوردی پس از مرداد 63کنترل زندان را بهطور موقت از دست داد و به حاشیه رفت.
اصطلاح درباز اشاره به زمانی است که درب بندهای عمومی که در دوران سلطه باند لاجوردی بسته شده بود باز گردید.
خاطرات
بردارش در بارهٴ شخصیت ایرج مینویسد: «ایرج بهرغم سن کمی که داشت بهدلیل وقار وشخصیتش طرف حساب همه مردم محل بود.
مردم بهدلیل اینکه بسیاری از تضادهای آنان را حل میکرد به او شیخ ایرج میگفتند و به نظراتش احترام میگذاشتند. او تعطیلات تابستانی را برخلاف سایر همسنهایش بجای تفریح و بازی به کارگری میپرداخت و دستمزدش را قبل از آمدن به خانه به مستمندانی میداد که تنها خودش میشناخت،
مادرش به شوخی به او میگفت تو که سرکار رفتی پس پولت کو؟ او در پاسخ میگفت پول را به کسی دادم که از من و تو مستحقتر بود».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org