زندگینامه شهید
نصرالله محمودی در سال ۱۳۴۰، در یک خانواده محروم، در تهران، به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا گرفتن مدرک دیپلم سپری کرد.
او که فقر و محرومیت را از کودکی تجربه کرده بود، خیلی زود با دردهای مردم آشنا شد و همواره تا آنجا که در توان داشت، به آنها کمک میکرد.
او از ده سالگی، تابستانها کار میکرد تا بتواند هم مخارج تحصیلش را تأمین کند و هم تا حدودی کمککار هزینههای خانواده باشد.
با اوجگیری قیام مردم ایران در سال ۱۳۵۷ علیه شاه خائن، نصرالله که با تبعیض و نابرابریهای عمیق اقتصادی - اجتماعی از نزدیک آشنا بود، بهطور فعال در تظاهراتها شرکت داشت.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، وی بهدنبال راهی بود که تأمین کننده آزادی و رفاه مردم ایران باشد. پس از بررسی نیروهای مختلف سیاسی، گمشده خود را در راه و آرمان سازمان مجاهدین پیدا کرد و به یک هوادار و میلیشیای پرشور و فعال تبدیل گردید.
نصرالله در تمامی فعالیتهای مربوط به سازمان، از جمله فروش نشریه مجاهد، برپایی دکههای خیابانی برای ارائه کتب و خط و خطوط سازمان به جوانان، شرکت در میتینگها و مراسم سازمان و تظاهراتهای اعتراضی علیه سیاستهای سرکوبگرانه رژیم خمینی ملعون، شرکت داشت. حفاظت از مراکز سازمان و دکههای خیابانی نیز از جمله مسئولیتهایی بود که وی همراه با واحدهای میلیشیای مجاهد خلق، در آنها فعال بود.
وی در اواخر سال ۱۳۵۹، بهدلیل فعالیتهایش، توسط کمیته ضدمردمی سلطنتآباد، دستگیر و به مدت ۲۰ روز در بازداشت بود. خانوادهاش پس از چند روز پیگیری، او را در حالیکه با زبان روزه به یک درخت بسته شده بود ملاقات کردند. مادر وی که از این صحنه بهمریخته بود، با حالت گریان خطاب به پاسداران گفته بود: «این چه بلایی است که بر سر پسرم آوردهاید؟». نصرالله بلافاصله با خونسردی و متانت به مادرش میگوید: «مطلقا به این آشغالها التماس نکن که مرا آزاد کنند، اگر این کار را بکنی، دیگر هرگز به خانه نمیآیم. اینها را باید به جهنم فرستاد. اینها از حیوان بدتر هستند. در مقابل این جنایتکاران که از حیوان بدتر هستند، گریه و زاری نکن چون باعث خوشحالی آنها میشود».
نصرالله که در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ شرکت داشت، پس از سرکوب آن به فرمان خمینی ملعون و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، به مبارزه مخفی روی آورد و در واحدهای عملیاتی مجاهد خلق سازماندهی شد.
وی که با نام «نصیر» در واحد عملیاتی شناخته میشد، بهدلیل جسارتش در انجام مأموریتهای عملیاتی به کابوس پاسداران رژیم تبدیل شده بود، چنانچه بارها نام وی در بیسیمهای ارتباطی پاسداران که زیر شنود مجاهدین بود، مطرح و در رابطه با درگیری با وی آمادهباش داده میشد.
سرانجام در روز اول تیرماه سال ۱۳۶۱، زمانی که نصرالله با همرزمش با موتورسیکلت از پایگاه خود برای انجام مأموریتی خارج شده بود، در میدان منیره، خیابان ابوسعید تهران، مورد شک پاسداران قرار گرفت. او به ایست گشتی پاسداران توجه نکرد و به راه خود ادامه داد. پس از یک تعقیب و گریز طولانی، ابتدا همرزمش مورد اصابت گلوله پاسداران قرار گرفت و سپس خودش در یک پارکینگ محاصره شد و درگیری بالا گرفت. نصرالله قهرمان در این درگیری نابرابر، تا آخرین گلوله با پاسداران جنایتکار جنگید و برای اینکه زنده بهدست آنها نیفتد، آخرین گلوله را برای خودش نگاه داشت و بدین ترتیب بر عهد و پیمانش با خدا و خلق وفا کرد و به کاروان عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
برادرش مجاهد شهید محمد محمودی نیز از شهدای گرانقدر عملیات کبیر فروغ جاویدان است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید