728 x 90

با یاد مجاهد شهید لیلا مولوی اردکانی

مجاهد شهید لیلا مولوی اردکانی
مجاهد شهید لیلا مولوی اردکانی

محل تولد: تهران
شغل: -
سن: 20
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 13-11-1360
محل زندان: اوین

زندگینامه شهید


لیلا مولوی اردکانی در سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. پس از طی دوران ابتدایی و متوسطه و گرفتن دیپلم موفق به ورود به دانشگاه شد. در دانشگاه در جریان مبارزات دانشجویی علیه نظام شاه خائن با سازمان مجاهدین و آرمانهای آن آشنا شد. در جریان قیام مردم ایران علیه نظام فاسد سلطنتی در سال ۱۳۵۷ شرکت فعال داشت.
بعد از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی او به‌عنوان یک دانشجوی فعال و پرشور به دانشجویان هوادار سازمان در انجمن دانشجویان مسلمان پیوست.
لیلا یک میلیشیای فداکار و خستگی‌ناپذیر بود که در تمام فعالیت‌های دوران مبارزه سیاسی، برای شناساندن اهداف انقلابی سازمان و افشای ماهیت ارتجاعی حاکمیت آخوندی شرکت داشت. حضور وی در تظاهراتهای اعتراضی و دکه‌های فروش نشریات و کتب سازمان و مقابله با چماقداران خمینی چشمگیر بود.
پس از تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و سرکوب آن توسط پاسداران خمینی و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، لیلا به زندگی مخفی روی آورد و به فعالیت‌های خودش با سازمان ادامه داد.
وی که در تظاهرات مسلحانه ۵ مهر ۶۰ شرکت داشت، دو روز بعد یعنی در روز هفتم مهر همان سال دستگیر شد.
او در بین نفرات زیادی که در آن روز دستگیر شدند، توانست مزدوران رژیم را فریب داده و چند روز بعد آزاد شود.
یکی از مادران مجاهد که در آن ایام در زندان بوده در گزارشی نوشته است: «من در مهر ۱۳۶۰ دستگیر و به اوین برده شدم. در آن جا با لیلا آشنا شدم. او میلیشیایی بسیار با هوش و فداکار بود که در ۷مهر دستگیر شده بود. لیلا در میان انبوه دستگیر شدگان آن روزها توانست محمل مناسبی برای خود جور کند و به قدری با اعتماد به‌نفس و هوشیارانه برخورد کرده بود که در چند روز بعد حکم آزادیش صادر شد».
لیلا که تردید نداشت دژخیمان دوباره به سراغش می‌آیند درصدد رفتن به شمال کشور و مخفی شدن بود اما عصر همان روز که آزاد شده بود، مجدداً دستگیر شد.
در ادامه گزارش همان مادر مجاهد این‌طور آمده است: «سه ماه بعد در بند ۲۴۵ اوین بودیم که ناگهان لیلا را دوباره دیدم. این بار با پاها و بدنی مجروح این طرف و آن طرف می‌رفت. وقتی جریان را از او پرسیدم تعریف کرد در مدتی که بار اول در زندان بود توسط یکی از مزدوران شناسایی شده و عصر همان روزی که آزاد شده دوباره دستگیر شده است».
لیلا پس از دستگیری دوم با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفت. این بار دژخیمان خمینی که به هویت مجاهدی او پی برده بودند با کینه بیشتری او را تحت شکنجه‌های وحشیانه قرار دادند و از او خواستند تا با شرکت در یک مصاحبه تلویزیونی از سازمان ابراز انزجار کند. اما لیلای قهرمان، با پاکبازی تمام شکنجه‌ها را تحمل کرد.
او که قهرمانانه در برابر تمام فشارها و شکنجه‌ها مقاومت کرده بود، روز ۱۰ بهمن ۱۳۶۰ به بیدادگاه آخوندی برده شد. هنگامی که از بیدادگاه بازگشت، مانند همیشه با روحیه بالا وارد بند شد و با لحن شوخی و خنده خطاب به همبندیهایش گفت: «بچه‌ها نظر شما چیه؟ مصاحبه کنم یا نه؟»
محاکمه لیلا، دو دقیقه بیشتر طول نکشیده بود. بعد از خواندن کیفرخواست کوتاه، محمدی گیلانی جنایتکار، حاکم ضد شرع بیداگاه، گفته بود: یا مصاحبه یا اجرای حکم و لیلا هم فقط به او و حرفش خندیده بود.
سرانجام روز ۱۳ بهمن او را برای اعدام صدا زدند.
یکی از مادران مجاهد نوشته است: «من قرآن می‌خواندم. اسم لیلا را که صدا زدند، همه از خواب پریدند، و لیلا که منتظر بود، خیلی آرام بلند شد، بهترین و نوترین مانتویش را پوشید، عینکش را زد و خندید و گفت: بدون عینک پیش حنیف نمی‌روم و از همه خداحافظی کرد. به هر کدام چیزی می‌گفت و به من گفت مادر پیمانت یادت نرود، قولی که دادی، سعی کن مواظب باشی و خبر ما را به بچه‌ها برسانی. محکم همدیگر را فشار دادیم و خداحافظی کرد و بچه‌ها در حالی‌که شعر جان مریم جان لیلا را می‌خواندند او را بدرقه کردند».
آری، لیلا این شیرزن قهرمان مجاهد خلق روز یکشنبه بود. ۱۳ بهمن ۶۰، توسط جانیان خمینی، تیرباران شد و به خیلی عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.

 

 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/ec130e0f-061c-4a46-a5aa-5223460b53df"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات