زندگینامه شهید
فرازهائی از زندگی انقلابی و وصیتنامههای
۳ شهید مجاهد خلق
برادران مجاهد حمید رضا ناظمی، احمد نورنوری و ناصر موسوی در جریان یک مأموریت انقلابی در ورودی شهر مهاباد با مزدوران خمینی درگیرشده و قهرمانانه بشهادت رسیدند.
گرامی باد خاطرهٔ تابناک شهدای مجاهد خلق
ورودی شهر مهاباد صحنهٔ نبرد حماسی و قهرمانانهٔ دیگری از رزمندگان مجاهد خلق با مزدوران پلید خمینی گردید.
در این نبرد نابرابر سه تن از رزمندگان واحدهای مجاهد خلق، با جسارتی بینظیر، طی چندین ساعت درگیری، با از پای درآوردن ۷تن از پاسداران جنایتکارخمینی، به عهد خونین خود با خدا و خلق وفا نمودند و قهرمانانه بهشهادت رسیدند.
خون پاک شهدای سرفراز حمید رضا ناظمی (فرمانده مرتضی)، احمد نور نوری (مسیح) و سید ناصر موسوی (حسن)، مشعل دیگری فراراه مقاومت عادلانهٔ مردم ما و گواه مرگ محتوم رژیم ضدبشری آخوندی گردید.
*
مجاهد شهید حمید رضا ناظمی (فرمانده مرتضی)
مجاهد شهید حمید رضا ناظمی (فرمانده مرتضی) در سال۱۳۴۰ در گلپایگان متولد شد.
در سال۵۶ در حالیکه دوران دبیرستان را میگذراند، پس از خواندن زندگینامه شهدای مجاهد خلق و دفاعیات پرشور بنیانگذاران کبیر سازمان و مجاهدین قهرمانی چون مهدی رضایی گل سرخ انقلاب، با سازمان مجاهدین خلق و آرمانهای انقلابی و توحیدی آن آشنا شد.
در جریان تظاهرات و خیزشهای مردمی در سال۵۷ حمیدرضا در راهاندازی و شرکت در تظاهرات و اعتراضات مردم برعلیه رژیم شاه خائن فعال بود، وی به جمعآوری امکانات، و تکثیر و پخش اعلامیه و کتاب در گلپایگان میپرداخت.
وی با هواداران سازمان در گلپایگان ارتباط برقرار کرد و از آن پس بهطور فعالتر مبارزه سیاسی و افشاگرانه برعلیه رژیم ارتجاعی خمینی را ادامه دا. .
شرکت فعال در جریان مبارزات مربوط به کاندیداتوری برادر مجاهد مسعود رجوی در انتخابات ریاستجمهوری و نیز فعالیت در مبارزات انتخاباتی مجلس شورا در گلپایگان که مجاهد قهرمان شهید حمید خادمی کاندیدای سازمان در این شهر بود، چاپ و تکثیر اعلامیههای سازمان و... امدادرسانی به مردم محروم و کمک به روستاییان و شرکت در هر گونه فعالیت دستجمعی مردمی، کارنامهٔ درخشان این رزمندهٔ مجاهد خلق در آن دوره را تشکیل میدهد.
در سال۵۹ حمیدرضا به دستور مسئولانش به سربازی رفت و تا ۳۰خرداد سال۶۰ درپادگان محل سربازی خود بهسر میبرد.
پس از به خاک و خون کشیده شدن تظاهرات نیم میلیونی مجاهدین در تهران در ۳۰خرداد سال۶۰ و پایان گرفتن آخرین ذرات مشروعیت سیاسی رژیم خمینی، حمید از سربازی فرار کرد و به صفوف یاران مجاهدش پیوست.
او بعدها در اینباره نوشت: «در این شرایط دیگر نشستن و سکوت کردن در مقابل نعرههای شوم خمینی که جنگ و اختناق و دنائت و نامردمی را از حلقوم کثیفش برمیآورد کاری غیرتوحیدی و غیرانقلابی بود.
هر کسی که آزادگی داشت نمیتوانست در مقابل این شیادیها و جنایتها ساکت بنشیند و من هم به پیروی از سازمان مجاهدین خلق و همچون هزاران مجاهد جان برکف دیگر... تا با خمینی و مزدوران جنایتکارش به نبرد برخیزم وبا عشق به تمامی شهدای خلق از خواهران باردارگرفته تا مادران و پدران پیرو میلیشیاهای کوچک ۱۳، ۱۴ساله که بهدست خمینی جلاد بشهادت رسیده بودند، در این نبرد ستُرگ و دورانساز شرکت کنم و انتقام خونهای بهناحق ریخته شده توسط این جلادان را بگیرم، تا خلق قهرمان ایران از بندهای اسارت رها گردد».
حمید در چند مأموریت انقلابی شرکت کرد و چندی بعد ارتباط تشکیلاتی او از یاران مجاهدش جدا ماند. اما تلاش کرد مجدداً به سازمان وصل شود و طبق خطوط سازمان، چند هسته مقاومت تشکیل و مسئولیت آنها را بهعهده گرفت.
سرانجام در سال۶۳ حمید موفق شد به کردستان رفته و بار دیگر به یاران مجاهدش بپیوندد، و تأثیرات بسیار مثبت و عمیقی از انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین پذیرفته بود.
او طی نامهیی به مادرش دریافتهای خود از این انقلاب و جایگاه خواهر مجاهد مریم رجوی را چنین توصیف کرده بود: «صحبت از عشق، صحبت از رهایی، صحبت از پاکی و خلوص و از خود گذشتگی، صحبت از سمبل والای تمامی حماسههای مجاهدین مریم است.
آری میخواستم شما را با این نام مقدس آشنا کنم، نامی که به تمامی مجاهدین شور و عشقی دوباره داده، نامی که ما را خیلی خیلی بیشتر و بهتر با شهدا و اسرایمان پیوند داده است.
زنی از مجاهدین که در کنارمسعود، پرچم آزادی و رهایی تمامی زنان و مردان ایران را برافراشت و تمامی زنگارهای جاهلی و استثماری را از دست و پای ما باز کرد».
یکی از برادران مسئول که از نزدیک با فرمانده مرتضی آشنا بود، در قسمتی از گزارش خود در مورد چنین نوشته است: «بعد از مدتها مرتضی را در جریان انقلاب ایدئولوژیک در یکی از پایگاههای آموزشی در کردستان دیدم. او که بتازگی یک مأموریت انقلابی را با موفقیت تمام به انجام رسانیده بود با شورونشاط و انرژیای که از انقلاب ایدئولوژیک و درک رهبری «مسعود و مریم» کسب کرده بود، سرحال و پرنشاط به سراغ من آمد و با همان روحیه سرزنده و فعال همیشگیاش رزمآوریهایش را در رویارویی با مزدوران خمینی جلاد گزارش نمود.
در حالیکه آرام و قرار نداشت با خوشحالی میگفت آنها را به ستوه آوردیم، از دست ما کلافه شده بودند... طی چند روزی که در پایگاه آموزشی با مرتضی بودم، مطمئن شدم که با انرژی و قاطعیتی که در انقلاب ایدئولوژیک بهدست آورده در مأموریتهای بعدی با توانی مضاعف وارد خواهد شد و پشت هیچ تضادی نخواهد ماند. همچنین او بسیار بهتر از گذشته میتواند تضادهای فرماندهی مأموریت را حل کند و فرمانده خوبی برای تیمها و واحدهای مجاهد خلق».
براستی که فرمانده مرتضی نشان داد که به یُمن عشقش به خدا و خلق و کینه بس عمیقش نسبت به دشمن ضدبشری، هیچ تضاد غیرقابل حلی در مسیرش وجود نداشته است.
به همین دلیل نیز تا آخرین لحظه با همان جسارت و تحرک انقلابی با مزدوران خمینی جلاد جنگید و سرفراز و پرافتخار در حین مأموریت انقلابی در مهاباد بهمراه ۲تن دیگر از همرزمانش بشهادت رسید.
مرتضی چندی قبل از شهادتش در گزارشی نوشته بود: «خمینی جلاد و ضدبشر به خیال خام خود میخواست مجاهد خلق را که سمبل اراده یک خلق محروم و ستمزده بود را نابود کند؛ اما زهی خیال باطل!
شجرهٔ طیبه مجاهد خلق، چنان در اعماق قلبهای این خلق قهرمان ریشه دوانیده که خمینی جنایتکار با تمام اعمال ضدبشریاش با تمام تیربارانها، شکنجهها، حلق آویزها نتوانست، و از این پس نیز هرگز نخواهد توانست به این نیّت شوم خود دست یابد و آرزوی آنرا به گور خواهد برد».
آری، خون مرتضی و یاران قهرمانش شجره طیبهٔ مجاهد خلق را بیش از بیش بارور خواهد نمود و ثمره آن یعنی سرنگونی رژیم پلید و ضدبشری آخوندی و بهار رهایی و بهروزی را برای خلق در زنجیرمان به ارمغان خواهد آورد.
یادش گرامی باد
وصیتنامه مجاهد شهید حمید رضا ناظمی
متن تایپ شدهٔ وصیتنامه
بنام خدا
و
بنام خلق قهرمان ایران
و
بنام مسعود و مریم رهبران عقیدتیام
بایاد سردار شهید خلق موسی خیابانی و
سمبل زن انقلام مجاهد اشرف ربیعی
یوم المظلوم علی الظالم اشدّ من یوم الظالم علی المظلوم
اینجانب حمید رضا ناظمی فرزند محمدعلی متولد ۱۳۴۰ صادره ازگلپایگان با آگاهی و اختیار کامل وصیتنامهٔ خودم را مینویسم.
من با اعتقاد و ایمان کامل به راهم یعنی راه خونین وپرافتخارسازمان مجاهدین خلق ایران و در شرایطی که خمینی جلاد و ضدبشر بیش از ۵۰هزار نفر را شهید و ۱۴۰هزار نفر را اسیر کرده است و بساط غارت و چپاول و بدبختی و ویرانی و جنگ و کشتار در میهن اسیرمان بهراه انداخته است تنها و تنها یک راه برای پیروزی و سربلندی خلق محروم ودربندمان میبینم راهی که تمامی قید و بندها و ظلم وستمها را از میهن در زنجیرمان برخواهد کَند راهی که بهخصوص ستم مضاعف را از دست و پای زنان میهنمان که شرط ضروری رهایی مرد است را محقق خواهد کرد.
یعنی پیروی آگاهانه از مسعود و مریم در این شرایط تاریخی است، تأکید میکنم تنها و تنها همین یک راه برای رهایی مردم ایران وجود دارد رهبری که پیامش رحمت و رهایی است، رهبری که در کوران مبارزات گذشته آبدیده شده و آزمایش صداقت، پاکی، خلوص، و فداکاری خود را برای رهایی مردم ایران داده است.
آری تنها ما از همین کانال (پیروی از مسعود و مریم) به پیروزی خواهیم رسید. به امید آنروز
رود خروشان خون شهداء
ضامن پیروزی محتوم خلق ماست
مرگ بر خمینی
درود بر رجوی (مسعود و مریم)
سلام بر آزادی ــ سلام بر خلق
حمید رضا ناظمی (مرتضی)
۴/شهریور/۶۴
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org