زندگینامه شهید
میلیشیای مجاهد خلق محمد شفیع (شاهرخ) حیدری میلیشیای دلیری بود که در تیرماه سال۶۰ در سن ۱۶سالگی توسط دژخیمان خمینی دستگیر شد.
پاسداران خمینی هنگام دستگیری وی به پدرش گفتند شاهرخ را برای پاسخ به چند سؤال میبرند، پدر شاهرخ که نسبت بهگفته آنها مطمئن نبود همراه وی سوار ماشین گشت سپاه شد و با او به زندان اوین رفت. اما دژخیمان پدر را هم حدود سه ماه در حبس نگهداشتند.
در فضای جهنمی اوین، پاسداران پلید زندان بهمراه توابین آدم فروش به شکلهای مختلف شاهرخ نوجوان را مورد آزار و شکنجههای جسمی و روانی قرار دادند، او را اعدام مصنوعی کردند و چند دندانش را نیز شکستند.
این میلیشیای قهرمان مجاهد خلق پس از شکنجهها ی زیاد سرانجام به جرم هواداری از سازمان و فعالیتهای انقلابی به چند سال زندان محکوم شد.
اما بعداً توسط گزارش یک خائن خودفروخته پس از مدتی دوباره به زیر بازجویی و شکنجه رفت، و پس از تجدید محاکمه به ۱۵سال زندان محکوم شد.
خانواده شاهرخ پس از مدتی خواهان انتقال او از تهران به زندان شهرستان بودند و او در زمستان سال۱۳۶۱ به زندان گلپایگان و سپس بهدلیل فرار قهرمانانه یکی از زندانیان مجاهد محکوم به اعدام از زندان گلپایگان، تمامی زندانیان از جمله شاهرخ به زندان دستگرد اصفهان منتقل شدند.
یکی از همبندیهای شاهرخ که پس از سال۱۳۶۴ با شاهرخ همبند بوده در بخشی از خاطراتش از این شهید مجاهد خلق مینویسد: «او که تازه بیست سالش شده بود علاوه بر شیطنتها و شوخ طبعیهای با مزهاش، در عینحال در روابط و مناسبات داخلی بند رفتاری متین و جاافتاده داشت.
او بهعنوان یک انسان جوان و گلی تازه شکفته، خوش سیما بود و قامت رشیدی داشت... در آن ایام شاید کمتر کسی از بچههای بند میدانست که این جوان رعنا و سرزنده، طی چهار سال گذشته از چه شرایط سخت و طاقتفرسایی در زندانهای مختلف عبور کرده است.
شاهرخ در زندگی روزانهاش در بند خیلی مرتب و منضبط بود، به لباسهای ساده زندانش خوب میرسید، و قبل از بیرون رفتن از در سلول و موقع راه رفتن در راهروی بند و یا هواخوری، پاچه شلوارش مثل افراد نظامی «گت» شده بود.
با مجاهد شهید سید فخر طاهری مثل برادر بزرگتر خودش شوخی میکرد سر به سرش میگذاشت و از ته دل میخندید. او مجاهدی شاداب و با روحیه بود و اتفاقاً بهخاطر همین ویژگیها و سابقه زندانش بود که بهنظر میآمد پاسداران بند و مسئولان زندان رویش حساس بودند و در ارزیابی خودشان او را یک زندانی با انگیزه بالا و یک مجاهد سرموضع میشاختند.
در همان دوران که وزارت اطلاعات رژیم اقدام به اجرای یک طرح اطلاعاتی و پروژه امنیتی پیچیده در زندان کرد، به خیال خام شاهرخ را بهخاطر سن کمترش بهعنوان یکی از اولین سوژههای این طرح انتخاب کرد.
ماجرا از این قرار بود که از اواسط سال۶۴ دژخیمان امنیتی زندان هرازگاهی یکی از بچههای مجاهد و مقاوم بند را به یک بهانهیی برای تنبیه، به سلولهای انفرادی بیرون از بند میبردند.
در آنجا طی یک پروسه چند هفتهیی ضمن بازجوییهای پیچیده و متوالی، زندانی مزبور را با بخشی از گفتههای خیلی خصوصی و موارد محرمانه خودش و ارتباطات سیاسی با جمع دوستانش در بند میکردند مواجه میکردند.
این اطلاعات پیشاپیش از طریق یکی دو نفر آنتن و خائن نفوذی لو رفته بود و به مسئولان امنیتی زندان گزارششده بود.
اطلاعاتیها به خیال خام میخواستند با وارد کردن شوک اطلاعاتی و ضربات غافلگیرکننده، ضمن متزلزل کردن فرد و تخریب روحیهاش و القای حس بیاعتمادی کامل نسبت به جمع و روابط داخلی بند، او را از جمع منسجم بچهها جدا کنند و سرانجام بشکنند.
در این رابطه چند زندانی مقاوم و سرموضع مانند سید فخر طاهری، محمد طالب دوست، و شاهرخ را انتخاب کرده و به بند معروف به «هتل اموات» بردند.
این زندانیان از جمله شاهرخ سرانجام پس از عبور سرفرازانه از این طرح رژیم و تحمل انفرادیهای «هتل اموات» به بند عمومی برگردانده شدند».
زندانبانان جلاد خمینی شاهرخ را پس از از گذراندان چند سال زندان، از زندان دستگرد اصفهان به زندان اراک منتقل کردند.
شاهرخ قهرمان در مقطع قتلعام سال۶۷ همراه با ۳۱مجاهد دیگر در مقابل هیأت مرگ خمینی قرار گرفتند، اما در دوراهی انتخاب بین مرگ و زندگی هیچیک از آنها تسلیم خواست دشمن نشدند و سربهدار شدند.
سه ماه بعد از شهادت این قهرمانان مجاهد دادستانی و سپاه منفور اراک، خانوادههای آنها را احضار کرد ه و یک کیسه حاوی برخی از وسایل شخصی آنها و یک آدرس مزار برای هر یک از آنها به خانوادهها داد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
-مزار مجاهد شهید محمد شفیع (شاهرخ) نوری
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org