728 x 90

با یاد مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی

مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی
مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی

محل تولد: اروميه
شغل:
سن: 19
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: عراق
تاریخ شهادت: 15-7-1365
محل زندان: -

زندگینامه شهید


مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی در سال۱۳۴۶ در شهرستان ارومیه متولد گردید، از سن ۱۴سالگی به‌عنوان هوادار مجاهدین به فعالیت پرداخت. قبل از ۳۰خرداد در سال۶۰ در قسمت پخش و تکثیر نشریه مجاهد فعالیت می‌کرد، پس از ۳۰خرداد به‌دلیل شرایط امنیتی امکان ادامه تحصیل نیافت. اما در یک هسته‌ٔ مقاومت به فعالیت خود ادامه داد و سپس به شمال کردستان اعزام گردید. وی بارها تقاضای اعزام برای فعالیت در شهرها علیه رژیم خمینی کرد.

متن یکی از تقاضاهایش چنین است. ”غرض از نوشتن متن حاضر برای دومین بار تقاضای اعزام به شهر، برای مبارزه‌ٔ رودررو با دژخیمان خون‌آشام خمینی... می‌باشد.

امیدوارم که این تقاضای مرا که از تک‌تک سلول‌هایم عمق می‌گیرد و برمی‌خیزد و آرزوی دیرینه من در سال‌های فعالیتم بوده است، قبول کرده و مرا به شهر اعزام دارید... زیرا نام شهر یادآور شکنجه و اعدام و تیرباران و شهادت خواهران و برادران عزیزم و هم‌چنین یادآور فعالیت‌های قهرمانانه و ایثارگرانه‌ی خواهران و برادران عزیزم می‌باشد؛ و در آخر... به جان گران‌قدر مریم و مسعود... به‌نام تمامی شهدای سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران از احمد رضایی گرفته تا موسی، از اشرف کبیر و هزاران هزار شهید گلگون‌کفن و تمامی اسرای مقاوم و مجاهد خلق... تقاضا می‌کنم مرا به شهر اعزام دارید».

او بارها گفته بود که نمی‌تواند زنده دستگیر کند و به عهدش وفا کرد و در جریان حمله مزدوران برون‌مرزی خمینی به یک واحد رزمنده مجاهد خلق در ۱۵مهر سال۱۳۶۵ به‌شهادت رسید.

 

وصیت‌نامه‌ٔ مجاهد شهید ایرج قصابی

”بنام خدا“ و ”به‌نام خلق قهرمان ایران یا ایّها الانسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه“ ”ای انسان تو در این گشت‌وگذار پر از رنج به‌سوی خدا می‌روی و با او تلاقی خواهی کرد“

من ایرج قصابی فرزند نورعلی دارنده‌ٔ شماره شناسنامه‌ٔ ۲۲۶ متولد ۱۳۴۶ با ایما و اعتقاد کامل به ایدئولوژی راه و مبارزه‌یی که در راه خلقم زیرپوشش سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران قرار گرفته‌ام، تا آخرین قطره‌ٔ خونم حاضرم که در این راه دریغ نورزم.

در این مدت‌زمانی که در صفوف پرتوان و پیشتازترین مبارزین خلق و متکامل‌ترین نیروها در زمان حاضر بودم، تمام نیرو و توان خود را در راه پیشبرد انقلاب و آرمانم انجام داده‌ام، و در جهت هر چه بیشتر مایه گذاشتن در این راه سعی خود را کردم.

امیدوارم که توانسته باشم دین خود را نسبت به خدا و خلق و سازمانم ادا کرده باشم، و در آخر می‌خواهم که به تمام همرزمانم از جمله خواهران و برادران مجاهدم در کردستان، در زندانها و در اسارت زنجیر و بند دژخیمان خون‌آشام خمینی جلاد به‌سر می‌برند و آن‌هایی که در صحنه‌ٔ مبارزه در شهرها در هسته‌های مقاومت فعالیت می‌کنند یادآوری کنم یادتان باشد که به‌قول برادر عزیز و مجاهدم مسعود: ”حقانیت و اصالت یک نیرو در روند تکامل دقیقاً در رابطه با همین ابتلائات و درگیریها و تضادها به اثبات خواهد رسید و شرط حفظ پیچیدگی، شرط لازم موفقیت در حل هر مسأله‌ای است.

در پایان از یک‌ جهت متأسفم و از جهت دیگر بسیار بسیار خوشحال، متأسف از رفتن از پیش خواهران و برادران مجاهدم که دیگر نمی‌توانم آنان را همراهی کنم تا مسائل انقلاب را هر چه بیشتر حل کنیم و ندیدن آن آزادی و جامعه‌ٔ قسط توحیدی و برقراری حکومت جمهوری دمکراتیک در ایران عزیز مان، و شادمان از رفتن و عروج پیش موسی، اشرف و میلیون‌ها شهید از صدر تاریخ اسلام تا آخرین شهدای انقلاب نوین خلقمان ایران.

هم‌چنین سلام گرمی به مادر و پدر و خواهران و برادرانم که سعی دارند این مبارزه را پیش ببرند دارم.

چنان‌چه در نامه‌ام نیز یادآور شدم شرط نزدیکی به هم فاصله‌ٔ زمانی و مکانی نیست بلکه همدرد بودن و نزدیکی قلب‌هاست، و هرگز مگریی مادر هرگز مگریی که تو قلب یک مجاهد را در سینه من نهادی...

سخنی چند از شهدای والامقام و مجاهدم در زندانهای دژخیمان را تقدیم خانواده‌ٔ عزیز و رنج‌ کشیده‌ام تقدیم می‌کنم (نامم میلیشیاست، جرمم تلاش برای رهایی خلق اسیرم، از تبار پاک حنیف، نسل سحرگاه خونین چهار خرداد...)

مادرم صبور باش ما بارها از مرگ قوی‌تریم. سخن از رفتن و رفتن‌ها نیست، سخن از ماندن هم نیست، سخن این است که خاکستر تو تخم رزم‌آور دیگر باشد…

”درود بر رجوی – مرگ بر خمینی“

“ برقرار باد جمهوری دمکراتیک ایران“

”پیش به‌سوی جامعه‌ٔ بی‌طبقه‌ٔ توحیدی“

۲۶ / ۸ / ۶۳ ایرج

 

شهید ایرج گرچه زندگی‌اش کوتاه بود ولی هم‌چون خونش که همراه خون ۹رزمنده‌ٔ مجاهد دیگر، افشاگر دست‌های پلید ضدمردمی در خدمت به رژیم خون‌آشام خمینی گردید، پربار و پرثمر بود.

ایرج به‌دنبال انقلاب ایدئولوژیک درون مجاهدین، نوشته زیر را در تکمیل وصیت‌نامه‌اش به تحریر کشید: ”ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً. (قرآن مجید). آنان را که با گام مرگ راه تکامل الهی را می‌سپارند مرده نخوانید... . من با الهام از این سخن گران‌قدر حسین والامقام، راهبر عقیدتی تمام مجاهدین که (”ان الحیاة عقیده و جهاد“ زندگی عقیده و جهاد در راه همان عقیده است) قدم در راه جهاد و مجاهدت گذاشتیم.

جهادی که باعث تغییر تکاملی می‌شود. در سن ۱۴سالگی شروع به مبارزه با رژیم ضدبشری خمینی کردم و بعد از ۳۰/ خرداد سال۶۰... . در سال۶۲ حرفه‌یی شدم و تمام‌وقت و استعداد و توان خود را در جهت انقلاب و رهایی خلقم که همانا رهایی خود را نیز در آن یافتم، گذاشتم.

بعد از انقلاب عظیم ایدئولوژیک در درون سازمان من با کینه‌ای صدچندان و با آگاهی و دست یافتن به یک ایدئولوژی ناب توحیدی، توانستم زنگارهای طبقاتی را که خود پاک‌کنم و هر چه بیشتر انرژی‌ام را در جهت رهایی خلق و خود با کمک رهبری عقیدتی‌ام مسعود و مریم آزاد کنم، و راه تکامل بشری را در مقطع حاضر بگشایم.

در آخر و به‌قول یکی از شهدای مجاهد خلق که زمزمه و بیان حال تمام مجاهدین است می‌گویم من نمرده‌ام، آری من زنده‌ام، من زنده‌ام در روزی که خلقم بپا می‌خیزد و چون اقیانوس، طوفان بپا کرده و کثافات و پوسیده‌های ایدئولوژی را کنار می‌زند و از خود می‌زداید.

آری من زنده‌ام، من زنده‌ام، در زمانی که رود خروشان خون شهیدان با اقیانوس خون خلق در زنجیرمان تمامی ایران را سرخ‌رنگ و روشن می‌کند و آسمان پرستاره را پر از کهکشان می‌کند.

آری من زنده‌ام من زنده‌ام در تن رنجور مریم که تبلور و عصاره رنج و شکنج تمامی اسیرانمان است. در خون و تن گرم مسعود که گرما گرفته و جوشیده از خون بیش از ۵۰هزار شهید است.

آری پدر و مادر عقیدتی‌ام من در وجود شما زنده‌ام و شما نیز در وجود خلق و خلق نیز در وجود خداوند تکامل‌بخش.

حال باایمان کامل می‌گویم: ان کان دین محمد لم یستقیم الا به قتلی... اگر آیین محمد و (مجاهدین) جز با کشته شدنم استواری نخواهد یافت هان ای شمشیرها و گلوله‌ها و حلقه‌های دار مرا در برگیرد.

 

مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی مجاهد شهید ایرج (مصباح) قصابی

 

 

خاطرات


خاطره‌ای از مجاهد شهید ایرج قصابی

اواخر سال۶۲ همراه یکی از واحدهای رزمنده مجاهد خلق (۴نفره) به مأموریتی در منطقه ارومیه رفته بودیم. حوالی عصر از روستای زنگکان به سمت جاده ارومیه در حال حرکت بودیم که یکباره با دو جوان روبه‌رو شدیم.

دو میلیشیایی که برای وصل به مجاهدین سر از پا نمی‌شناختند، بلافاصله آنها را در آغوش گرفتیم و بر اساس اولویتهای مأموریت، قرار شد آنها را به مقر اصلی سازمان برسانیم و دوباره برای مأموریت بازگردیم.

مسیر بازگشت همراه با کوله‌های سنگین بسیار پرمشقت بود. باید حدود ۱۷ساعت راهپیمایی می‌کردیم. اما ایرج با روحیه‌ای بسیار بالا کوله‌های ما را می‌گرفت و ما را در سرعت دادن به کار تشویق می‌کرد.

در نهایت پس از یک روز راهپیمایی او به سازمان محبوبش وصل شد و به چشم می‌دیدم که سر از پا نمی‌شناخت. به‌راستی که او مجاهدی پرشور و مصصم و یاری قوی در سختی‌ها بود.

 

خاطره‌ٔ تابناک ۱۰شهید مجاهد خلق که خون پاک و افشاگرشان به‌دست جنایتکاران گروه طالبانی بر زمین ریخت، گرامی باد

۱۰شهید مجاهد خلق که خون پاک و افشاگرشان به‌دست جنایتکاران گروه طالبانی بر زمین ریخت، گرامی باد

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/82d41eb0-18fe-4d94-9618-46224a4c21a8"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات