زندگینامه شهید
مجاهد شهید مهران آرامش، از میلیشیاهای دانش آموزی مجاهد خلق بود که در تاریخ ۱۹مهرماه سال۶۰ در حالی که ۱۶سال بیشتر نداشت بهدست جلادان خمینی در زندان اوین تیرباران شد و به خیل شهدای قهرمان مجاهد خلق پیوست.
مهران یک ماه قبل از شهادتش در منطقه کوشک شهرآرا در تهران در حالیکه از سر قرار با چند نفر از همرزمانش برمیگشت توسط یکی از گشتهای کمیتههای ضدخلقی دستگیر شد. یکی دو روز بعد از دستگیری، کمیتهچیها به خانه آنها ریخته و به بازرسی منزل میپردازند و بعد از پیدا کردن یک دفترچه مدرسهای در زیر تختش و همچنین بستهای که تعدادی کتابهای سیاسی در آن بود بدون اینکه هیچ اطلاعاتی در مورد مهران و علت دستگیری او بدهند دفترچه و بسته کتابها را برداشته و خانه را ترک میکنند.
مهران که در ظاهر بسیار ساکت و آرام و ساده مینمود درخانه و در میان اطرافیان همواره طوری رفتار کرده بود که خانواده و اطرافیانش هیچ ظنی نسبت به فعالیتهای سیاسی او نبرده بودند. مخصوصاً که مهران مستمر تلاش مینمود کاری نکند که یکی از نزدیکانش که «تودهای» بود نسبت به فعالیتهای او آگاه شود و برایش دردسر ایجاد کند.
حدود یک ماه بعد از دستگیری مهران، یک شب تلفن خانهشان بصدا در میاید. پدر مهران که گوشی را برداشته بود با صدای مهران مواجه میشود که خیلی کوتاه، جدی و مختصر و فقط چند جملهای با این مضمون عنوان میکند که «سلام پدر، حالتون چطوره؟ مامان و بچهها... چطورند؟ اصلاً نگران من نباشید. حالم خوبست. باید به شما بگویم که من با مجاهدین در ارتباط بودم و به خانههای تیمی میرفتم و... خداحافظ»
پدر مهران که هیچ سابقهیی قبلی از فعالیتهای مهران نداشته و هیچوقت چنین صحبتهایی را از مهران نشنیده بود در آنموقع چنین استنباط میکند که این حرفها را به مهران دیکته کردهاند در حالی که مهران در آنموقع در بیدادگاههای رژیم به جرم اعتقاد و آرمانش که هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود از جانب دژخیمان به اعدام محکوم شده و این تلفن در واقع آخرین تماس با خانواده بوده است.
سه روز بعد از این تماس تلفنی مهران با خانوادهاش، نام مهران آرامش در یک لیست ۲۳نفره اعدام شدگان به جرم همکاری با مجاهدین در روزنامههای رژیم چاپ شد.
مهران متولد سال۱۳۴۴ در یکی از شهرهای خوزستان بود که خانوادهاش بهرغم اینکه بهلحاظ مادی وضع نسبتاً خوبی داشتند اما با شروع جنگ ضدمیهنی که خمینی در مسند حاکمیت زمینهسازی کرده بود که مجبور به ترک شهر زادگاهشان شدند و بهطور موقت در آپارتمانی در تهران در منطقه کوشک شهرآرا که متعلق به یکی از نزدیکانشان بود ساکن شدند.
بدلیل شروع جنگ و نابسامانیهایی که خمینی آنرا به تمام خانوادههای «جنگ زده» تحمیل کرده بود مهران نیز همانند هزاران هزار جوان پسر و دختر هم سن و سال خودش در آن سالها دیگر عملاً نتوانست به تحصیلش ادامه دهد و با رهنمود پدرش در مغازه لوازم یدکی فروشی پدرش بکار مشغول شد. اما او در کنار آن به فعالیتهایش در کسوت یک میلیشیای مجاهد نیز ادامه داد. تا اینکه یک ماه قبل از شهادتش دستگیر و با حکم بیدادگاههای چند دقیقهای خمینی جلاد که آن روزها بعد از حماسه ۵مهر در زندان بدنام اوین جریان داشت به اعدام محکوم و سرانجام در ۱۹مهرماه سال۶۰ و در حالیکه ۱۶ساله بود سر بر آستان فرشته آزادی نهاد و به پیمانش با خدا و خلق وفا کرد و جاودانه شد.
بیتردید خلق قهرمان ایران بعد از سرنگونی این نظام سراپا جنایت و غارت دفتر تمام این تباهکاریهای رژیم را باز خواهد گشود و از تک به تک شهدای خلق آنچنانکه شایسته است تجلیل خواهد نمود.
یاد و نامش گرامی و جاودان
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید