زندگینامه شهید
لیلا ارفعی در سال ۱۳۴۴، در تهران به دنیا آمد؛ تحصیلاتش را تا کلاس سوم نظری سپری کرد ولی بهدلیل دستگیری و زندان، موفق به ادامه تحصیلاتش نشد.
لیلا در زمان قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری شاه خائن در سال ۱۳۵۷، در حالیکه نوجوانی ۱۳ ساله بود. با شرکت در تظاهراتها کم کم در جریان مسایل سیاسی قرار گرفت و همانجا با نام سازمان مجاهدین و اسامی بنیانگذاران آن آشنا گردید.
وی پس از پیروزی انقلاب، وقتی در همان ابتدای کار با سیاستهای زنستیزانه و سرکوبگرانه رژیم خمینی در مدرسه و جامعه مواجه شد، با شناخت نسبی که از قبل نسبت به سازمان پیدا کرده بود، به هواداری از سازمان پرداخت و با پیوستن به انجمن دانشآموزان هوادار سازمان در دبیرستان، فعالیتش را شروع کرد.
وی که از شور و انگیزه زیادی برخوردار بود، در مدت بسیار کوتاهی به یک میلیشیای فعال و پر انرژی تبدیل شد.
حضور فعال او در فروش نشریه مجاهد و دکههای خیابانی هواداران، برای تبلیغ خط و خطوط ضدارتجاعی مجاهدین و ارائه نوار سخنرانیها و کتابهای سازمان به مردم، چشمگیر بود.
مهربانی و گشادهرویی لیلا از یکطرف و قاطعیت وی در صحنههای مقابله با چماقداران ارتجاع، از طرف دیگر، از ویژگیهای برجسته لیلا بود که همرزمانش را تحت تأثیر قرار میداد.
او در تظاهرات بزرگ و مسالمتآمیز سازمان در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که در اعتراض به سرکوب آخرین قطرات آزادیها توسط خمینی ملعون صورت گرفت، فعالانه شرکت داشت.
پس از سرکوب خونین تظاهرات ۳۰ خرداد و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، لیلا با انگیزه و انرژی بسیار بیشتری به فعالیتهای خودش در ارتباط با سازمان ادامه داد. وی در عموم تظاهراتهای اعتراضی موضعی هواداران سازمان در تابستان ۱۳۶۰، بههمراه سایر میلیشیاها، شرکت داشت.
وی همچنین در تظاهرات با شکوه میلیشیای مجاهد خلق در تاریخ ۵ مهر ۱۳۶۰ که با هدف اجتماعی کردن شعار «مرگ بر خمینی» برگزار گردید حضور داشت.
شجاعت، جسارت و قاطعیت لیلا، در صحنه رزم و مقابله با نیروهای دشمن، در همان تظاهرات، بههمرزمانش روحیه میبخشید. وی در آن روز یک خودروی دولتی را به آتش کشید.
سرانجام وی، پس از گذراندن چندماه پرالتهاب و پرتلاطم در نبرد با دشمن، در آذرماه سال ۱۳۶۰، توسط پاسداران جنایتکار خمینی شناسایی و دستگیر شد و روانه زندان اوین گردید.
لیلا بلافاصله زیر شکنجههای وحشیانه قرار گرفت. در حالیکه بازجویان و شکنجهگران بسیاری از اطلاعاتی را که او داشت، بهدست آورده بودند، اما لیلا که از این موضوع اطلاع نداشت به قیمت تحمل کابل و شکنجههای وحشیانه، هیچ اطلاعاتی به دشمن نداد.
او بهرغم سن پایینش، در زندان بسیار مقاوم و با روحیه و پر نشاط بود و بههمین دلیل نزد سایر زندانیان از محبوبیت بالایی برخوردار بود.
بازجویان جانی به وی گفته بودند؛ در صورتیکه مصاحبه کند، از مجازات اعدام خلاصی خواهد یافت، اما لیلا سرفرازانه بر سر مواضع مجاهدیاش ایستاد.
بهنوشته یکی از همبندان وی «وقتی در روز ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۱، او را برای اجرای حکم اعدام صدا میزنند وی با روی خندان از دوستان همبندش خداحافظی کرده و زمانی که در دفتر بند منتظر رفتن به محل اجرای حکم بوده، از مأموری که آنجا بوده لباس تمیز خواسته بود. روحیه بالای او در آن لحظات، تأثیر زیادی روی آن مأمور گذاشته بود، بهنحوی که آن مأمور بعداً در بند، همه لحظات آخر لیلا را برای سایر زندانیان بازگو کرده بود».
بدین ترتیب میلیشیای گرد و دلیر، لیلا ارفعی، تا آخرین نفس، سرفرازانه، در مقابل دژخیمان جنایتکار خمینی، از راه و آرمان سازمان و حقوق خلق دفاع کرده و با نثار خون پاک خود در روز ۲۵ اردیبهشت ۱۳۶۱، به کاروان عظیم شهدای مجاهد خلق پیوست.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید