728 x 90

با یاد مجاهد شهید مهران سلطانی

مجاهد شهید مهران سلطانی
مجاهد شهید مهران سلطانی

محل تولد: تهران
شغل:
سن: 19
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: 15-3-1363
محل زندان: -

زندگینامه شهید


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org

 

خاطرات


مهران سلطانی، مجاهدی از تبار مهدی رضایی

خاطره‌ای از مجاهد خلق محبوبه توسلی:

در بهار سال ۱۳۶۳ بر اثر فعالیت‌های سازمان و فشار جوامع بین‌المللی، هیأت بررسی شکنجه به زندانها آمده بود. یکی از اقدامات رژیم، توقف موقت اعدامها بود. با توقف اعدامها حدود ۹۰ زندانی زیر اعدام را از اوین به قزل‌حصار آوردند و در سالن دربسته بهداری واحد یک قزل‌حصار نگهداشتند، تا مثلاً توبه کنند. بعد از حدود ۴۵روز تا دو ماه که هیأت بررسی شکنجه رفت، دژخیم داوود رحمانی سراغشان رفت تا هر کس بریده، برای مصاحبه در جمع زندانیان قزل‌حصار بیاورد و هر کس را که نبریده به اوین برای اجرای حکم اعدامش بفرستد.

... یک شب یک زندانی جوان را آوردند تا مصاحبه کند. او خودش را «مهران سلطانی» معرفی کرد و در ابتدای صحبتش گفت که لطفاً تا آخر حرفهایش، صحبت من را قطع نکنید. بنابراین همان ابتدا سکوت بر راهروی طولانی واحد ۳ قزل‌حصار با چند هزار زندانی حاکم شد.

مهران درست یک ساعت و نیم صحبت کرد. نکته جالب و برجسته در مورد سن و سال و نحوه دستگیری‌اش و همین مصاحبه‌اش عیناً تکرار گل سرخ انقلاب مهدی رضایی بود و مثل او به ظاهر اعلام همکاری کرد و پذیرفت که برای مصاحبه بیاید. چون فقط کسانی که بریده بودند، مصاحبه می‌کردند. ولی او از این فرصت استفاده کرد تا حرفهایش را به جمع زندانیان بزند.

او می‌گوید: در ۱۸-۱۷ سالگی با پاسداران درگیر می‌شود. موقع دستگیری قصد داشت که با شلیک به خودش مانع از زنده دستگیر شدنش بشود ولی سلاحش گیر می‌کند و دستگیر می‌شود. ۲سال زیر شکنجه بوده و در نهایت محکوم به اعدام می‌شود. قبل از اعدام با ورود هیأت بررسی شکنجه، حکمشان موقت متوقف شده و الآن برای بررسی وضعیتشان برای مصاحبه آمده‌اند. بعد از آن به مدت یک ساعت و نیم صحبت کرد.

او گفت (نقل به مضمون):

هر بار که یکی از دوستانم محکوم به اعدام می‌شد و او را قبل از اعدام در اتاق بازجویی می‌دیدم، همدیگر را در آغوش می‌گرفتیم و می‌گفتیم «میعاد با حنیف، دیدار با پدر. تو برو من هم پشت سرت می‌آیم» و بارها و بارها این صحنه تکرار شد. شاید فکر می‌کردند که چون من سنم کم است، با دیدن رفتن دوستانم، می‌ترسم و کوتاه می‌آیم.

در رابطه با تاریخچه فعالیت‌های سازمان طی ۴سال و نیم بعد از انقلاب ضدسلطنتی (تشکیل میلیشیا، کلاسهای تبیین، تشکیل انجمن‌ها و دفاتر جنبش ملی مجاهدین و...) آن‌چنان تجزیه و تحلیل کرد که اگر چهره‌اش را نمی‌دیدیم فکر می‌کردیم که یکی از مسئولان قدیمی سازمان است که این‌طور عمیق همه مسائل سیاسی و تشکیلاتی سازمان را تجزیه و تحلیل می‌کند.

با استدلالهای ساده ولی منطقی، توی دهان همه بریدگانی زد که طی روزهای گذشته فقط به لجن‌پراکنی پرداخته بودند. بعد از پایان صحبت‌هایش گفت من می‌دانم حکم چیست بنابراین از همه شما خداحافظی می‌کنم و حلالیت می‌طلبم.

به‌طور معمول صحبت‌های نفرات، توسط داوود رحمانی و پاسدارانی که از اوین آمده بودند یا با شعارهای زندانیان بریده، قطع می‌شد. ولی همان‌طور که مهران در ابتدای صحبتش خواسته بود، طی یک ساعت و نیم صحبتی که کرد، صدا از کل این راهرو درنیامد. آن‌قدر سکوت بود که می شد صدای نفس کشیدنها را شنید. حتی موجود وحشی و لمپنی مثل داوود رحمانی دژخیم هم زبان به دهن گرفته بود و هیچ حرفی نمی‌زد و وقتی مهران صحبتش تمام شد آن‌قدر جو سنگین بود که خودش هم فهمید الآن جای هیچ عربده‌کشی‌ای نیست و هر چه بگوید به ضدش تبدیل می‌شود. بنابراین آرام گفت خوب بعضی از حرفهایش جای بحث داشت ولی الآن ولش کن.

کمتر از ۲هفته بعد اسم او را رژیم در روزنامه جزو اعدام شدگان اعلام کرد.

 

 

 

تصاویر یادگاری


 

 

تصویر مزار شهید


 

 

										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/6077445a-0568-45f8-ad39-5beb8ba2b6dd"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات