زندگینامه شهید
مجاهد شهید سعید عزیزی در سال۱۳۳۹ در تهران متولد شد و تحصیلات خود را در تهران ادامه داد، او چند سالی از دوران نوجوانی خود را در کردستان گذرانید.
دیدن رنجهای مردم و ستمهایی که بر هموطنان کرد ما اعمال میشد، در آگاهی سیاسی و برافروخته شدن آتش خشموکین او بر علیه رژیم فاسد شاه عامل مؤثری بود.
پس از بازگشت به تهران همراه با ادامه تحصیل در دبیرستان به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی روی آورد.
در جریان انقلاب ضدسلطنتی و قیام مردم برعلیه شاه خائن، سعید که از چهرههای سیاسی محبوب و فعال دبیرستان بود، در زمینه سازماندهی دانشآموزان دبیرستان در حرکات اعتراضی در دبیرستان و شرکت در تظاهرات خیابانی نقش مؤثری داشت.
پس از پیروزی قیام وی که تا مغز استخوان به انقلاب و آزادی خلق دل بسته بود با دیدن نامردمیها و خیانتهای خمینی پلید، در جستجوی راهی برای ادامهٔ مبارزه به تلاش پرداخت.
سرانجام در سال۵۹ گمشده خود را در سازمان مجاهدین خلق ایران یافت و خود و تمامی همفکرانش که در انجمن دبیرستان فعالیت میکردند به سازمان مجاهدین روی آوردند، و نام انجمن را به انجمن دانشآموزان مسلمان هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران تغییر دادند.
پس از آن سعید با توجه بهخصوصیات ویژهاش، بهسرعت رشد کرد و تا اوایل سال۶۰ در بخش نشریه نسل انقلاب به انجام مسئولیتهای انقلابی مشغول بود.
بعد از سی خرداد ۶۰ فعالیتهای انقلابیاش را ادامه داد و در چند فعالیت انقلابی برجسته شرکت کرد.
در یکی از این فعالیتها در روز ۲۰فروردین سال۶۱ بهشهادت رسید، و یارانش پیکر پاک او را به بیابانهای غرب تهران برده و با مراسم رسمی سازمانی و خواندن سرود او را به خاک سپردند.
خاطرات
رزمنده مجاهد خلق سعید عزیزی از خصایص انقلابی ویژهیی برخوردار بود و در میان یاران و همرزمانش محبوبیت زیادی داشت. برخی خصوصیات او را از زبان یکی همرزمانش به شرح زیر است: «جسارت و بیباکی هوشیارانه سعید زبانزد همهٔ اعضای هنگ بود، از خصایص اخلاقی او میتوان، بردباری فروتنی، خوش رفتاری و جوشش با مردم را نام برد، رفتارش در داخل تیم طوری بود که بعد از شهادتش، معاون وی در شعری او را «پدر، مادر و تربیت کننده» خویش خواند.
سعید در این اواخر تک اتاقی از یک پیرزن فقیر در خیابان (...) اجاره کرده بود و روز بعد از شهادتش پیرزن صاحب خانه با ناراحتی به یکی دیگر از رزمندگان که به آنجا مراجعه کرده بود میگوید؛ خیلی نگرانم، بهمن یک روز است که به خانه نیامده، با توجه به فقیرنشین بودن محله، وی همواره به یاری ساکنان محل میرفت».
یکی دیگر از همرزمان سعید درباره او نوشت:
«حل شدگی و انتقادپذیری و احترام تشکیلاتی که او برای مسئولان خود قائل میشد برای همهٔ ما جنبهٔ آموزشی داشت... . همیشه در هنگام فعالیتهای انقلابی قبل از زدن استارت و روشن کردن اتومبیل با لبخندی عجیب برلب میگفت» بهنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران و بهنام شهدای بخون خفته خلق میرویم و... سپس حرکت میکرد... روحیه پرنشاطی داشت در حالی که کینهاش نسبت خمینی دجال و رژیمش عمیق و استوار بود».
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org