زندگینامه شهید
مجاهد شهید زهرا عزیزی فردخالص، در سال ۱۳۳۰در شیراز متولد شد. تحصیلات خود را در نظام آموزشی قدیم با اخذ گواهینامه دیپلم به پایان رساند. همزمان با انقلاب ضدسلطنتی با مسائل سیاسی آشنا شد، و بهدنبال پیروزی انقلاب به هواداری از سازمان مجاهدین پرداخت.
با اینکه زنی خانهدار و مسئولیت فرزندانش را داشت اما در تمامی فعالیتهای هواداران سازمان شرکت داشت. در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا۱۳۶۶ شاید بسیاری از مردم شهرشیراز اطلاعیه های دستنویس شده سازمان را که زهرا از رادیو مجاهد پیاده میکرد و در تاریک روشن صبح در نقاط مختلف پخش و نصب میکرد دیده باشند؛ روی برف پاکن ماشینها و زیر درب خانههایی که تا ساعتی دیگر باز میشدند و یا جلوی مغازهها و روی صندلیهای اتوبوسی که اول صبح خلوت خلوت بود.
آخر او نمیخواست ریشههای امید در دل مردم بخشکد و یا مردم را مرعوب جو وحشت و سرکوب ببیند. زهرا میخواست به آنها بگوید مجاهدین هستند! همین نزدیک و میرزمند و مقاومت میکنند و نباید جلوی دژخیم سر خم کرد.
این شیرزن مجاهد تلاش میکرد عملیات تیمهای داخل کشور علیه مزدوران رژیم را هر طور شده به گوش مردم برساند. تا پیک امیدی باشد، بر دلهای مجروح خانوادههایی که فرزندانشان را در راه آزادی از دست داده بودند. بهر شکل که میشد سر حرف را باز میکرد و یک طوری تداوم عملیات را به گوش شنونده میرساند. در همین راستا اطلاعات مزدوران و شکنجهگرانی را که میشناخت از هر طریق به دست مجاهدین و تیمهای عملیاتی داخل کشور میرساند.
در پاییز سال ۱۳۶۶یکی از پیکهای سازمان برای مأموریتی به شیراز میرود، این پیک به زهرا مراجعه میکند و زهرا بهرغم فضای بهشدت امنیتی شهر و درگیرودار بگیر و بهبند گزمههای شرزه خمینی، به مدت یک ماه به او جا و امکان میدهد. این موضوع وقتی اهمیتش بیشتر میشود که بدانیم خانهیی که زهرا با فرزندانش در آن زندگی میکرد، توسط همسری سرپرستی میشد که مرید و مرادش خمینی دجال ضدبشر بود که در سر قتلعام فرزندان مردم ایران را میپروراند. بهعلاوه توسط برادر همسرش نیز که از وابستگان به رژیم بود، بارها مورد هتاکی و آزار قرار میگرفت.
سرانجام روزی که پیک سازمان عازم منطقه بود، زهرا از این فرصت استفاده کرده خود و دخترش فاطمه (تهمینه) نیز برای ادامه فعالیتهایشان عازم منطقه میشوند.
در ترمینال زاهدان، زهرا و فاطمه مورد شناسایی پاسداران قرار گرفته و هر دو دستگیر شده و بیدرنگ مورد بازجویی و شکنجه قرار میگیرند. جلاد از او درخواست همکاری میکند ولی زهرا هرگز تسلیم نمیشود با اینکه هر روز جیره شکنجه و ضربوشتم داشت. یکبار که مادرش برای ملاقات زهرا رفته بود از شدت ضربوشتم و سر و صورت ضربه خورده و باد کرده او را نشناخت.
در سال ۱۳۶۷مجریان فتوای ننگین و جنایتکارانهٔ خمینی در زندان عادلآباد شیراز، زهرا را به جرم ایستادگی بر مواضع انقلابیاش، بهشهادت رساندند و از تحویل جسد پاک او و دیگر سربداران به خانوادهشان خودداری کردند.
دومین بار که مادربرای ملاقات دختر مجاهدش زهرا رفته بود دژخیمان ساک زهرا را به او دادند و گفتند زهرا را کشتهاند.
فاطمه پاشنهساز دختر زهرا نیز که همراه با مادرش دستگیر شده بود، در همان تاریخ درسن ۲۱سالگی توسط هیأت مرگ بهشهادت میرسد.
یاد این شیرزن مجاهد خلق گرامی و راهش پررهرو باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org