زندگینامه شهید
رضا الهی در سال ۱۳۳۲ در شهر قزوین به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در قزوین گذراند و پس از گرفتن دیپلم، وارد حوزه شیخ الاسلام قزوین شد و سپس به حوزه علمیه قم رفت.
رضا از همان دوران دبیرستان با مطالعاتی که داشت با مسایل سیاسی آشنا شد و از آنجا که به ماهیت حاکمیت وابسته و فاسد سلطنتی آگاهی یافته بود، بهدنبال راهی برای مبارزه با نظام ستمشاهی میگشت. در همین رابطه در تجمعات مذهبی آن زمان (سال ۴۹-۵۰) از جمله در جلسات سخنرانی حسینیه ارشاد شرکت میکرد.
تا آن که در سال ۱۳۵۱ پس از علنی شدن سازمان مجاهدین خلق و شهادت بنیانگذاران و بیرونی شدن دفاعیات اعضای مرکزیت و کادرهای سازمان در بیدادگاههای شاه خائن، گمشده خود را در سازمان پیدا کرد و از آن به بعد در هواداری از سازمان اقدام به تکثیر و توزیع و تبلیغ مواضع انقلابی سازمان نمود.
فعالیتهایی که باعث شد در سال ۱۳۵۳ توسط ساواک دستگیر و روانه شکنجهگاه کمیته مرکزی در تهران شود.
رضا از دوران شکنجه و بازجویی سرفرازانه عبور کرد و در بیدادگاه شاه خائن به سه سال زندان محکوم شد و روانه زندان قصر گردید.
وی در زندان از نزدیک آموزشهای سازمان را فرا گرفت و از فرازهای شکوهمند زندگی مبارزاتی وی، مرزبندی قاطع با مرتجعین در زندان، بعد از ضربه اپورتونیستی به سازمان مجاهدین بود.
رضا پس از اینکه چندماه را اضافه بر ۳ سال محکومیتش در اسارت گذراند، در اواخر سال ۱۳۵۶ از زندان آزاد شد و به زادگاهش قزوین رفت.
وی در قیام و تظاهراتهای مردم علیه نظام سلطنتی بهعنوان یک مجاهد حضور چشمگیر و فعالی داشت.
پس از پیروزی انقلاب در جنبش ملی مجاهدین در قزوین در مسئولیتهای مختلف به فعالیتش ادامه داد
بعد از اقدامات سرکوبگرانه نظام ارتجاعی خمینی و حملات چماقداران و تعطیلی جنبش ملی مجاهدین در قزوین شهریور ۱۳۵۸، وی در بخش انتشارات سازمان در قزوین و مشخصاً کتابفروشی میهندوست به مسئولیتهایش ادامه داد.
رضا با ویژگیهای صراحت و صداقت و روحیه مهاجم در کارها در بین همرزمانش شناخته میشد.
از آنجا که وی در قزوین شناخته شده بود، بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی، ابتدا به مشهد رفت و پس از مدتی مشهد را ترک کرد و در تهران به تشکیلات سازمان وصل شد.
وی که در پی محمل مناسبی برای زندگی مخفیاش در تهران بود، در یک حمام عمومی بهعنوان شاگرد، مشغول به کار شد. وی از همین امکان برای جا دادن به مجاهدینی که شبها جایی برای استقرار نداشتند، استفاده زیادی کرد.
تا آن که در جریان همین فعالیتها بود که در پاییز سال ۱۳۶۰ توسط پاسداران خمینی دستگیر و روانه شکنجهگاه اوین گردید.
از آنجا که وی طلبهای بود که به آرمان مجاهدین پیوسته و در زندان زمان شاه با مرتجعینی مانند لاجوردی جلاد مرزبندی کرده بود، مورد کینه زیاد لاجوردی جلاد قرار داشت و تحت شکنجههای بسیاری قرار گرفت. اما این مجاهد پاکباز بر مواضع مجاهدیاش استوار ماند.
رضا در بیدادگاه خمینی در نیمه دوم سال۱۳۶۲ از حقانیت مواضع سازمان دفاع کرد و از این رو به اعدام محکوم شد.
یکی از برادران مجاهد در این رابطه و روحیه بالای وی اینطور نوشته است: «در یکی از جلسات حسینیه اوین که فکر میکنم بهمنماه سال۱۳۶۲ بود، ما را به حسینیه برده بودند... . یک نفر از پشت سرم مدام مرا صدا میکرد، من با احتیاط و به زحمت، ریسک کردم و سرم را برگرداندم و صف پشتی را نگاه کردم، دیدم آن فرد رضا الهی است، رضا بسیار شاد و خندان بود و با جسارت انقلابی و بدون ملاحظه شروع به صحبت کرد و خبر چند شهادت را به من داد... سپس گفت: من هم بهزودی اعدام میشوم! گفتم از کجا با این اطمینان میگویی؟ گفت: در دادگاه دفاع کردم و اعدامم قطعی است... . دیگر برنامه شروع شد و نتوانستیم به صحبتها ادامه دهیم»
سرانجام جلادان خمینی این مجاهد سرموضع را در روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۶۳ به جوخه تیرباران سپرده و بهشهادت رساندند
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید