زندگینامه شهید
مجاهد شهید علیرضا فتوحی در سال۱۳۴۰ در تهران و در خانوادهای نسبتاً مرفه بدنیا آمد، وی بهرغم اینکه از سنین کودکی در مدارس آمریکا درس خوانده و در آنجا رشد کرده بود، از انگیزههای انقلابی قوی برخوردار بود.
پس از تشکیل انجمن دانشجویان مسلمان در آمریکا (هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران) و پس از آشنایی با آرمانهای مجاهدین خلق، علیرضا از تمامی مظاهر زندگی مرفه دست کشید، و بهعنوان یکی از اعضای فعال و پرشور انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا به فعالیت پرداخت.
فعالیت او در انجمن که با کار مستمر شبانهروزی و مایهگذاری فراوان همراه بود و تا سال۶۳ ادامه یافت.
مجاهد دلیر علیرضا فتوحی همچنین ورزشکاری باسابقه بود و از جمله در رشتهٔ کاراته موفق به کسب "کمربند قهوهای" شده بود.
علیرضا بارها درخواست اعزام به منطقه و شرکت در صفوف مقدم نبرد شد، سرانجام در اردیبهشتماه سال۶۳ با درخواست او موافقت شد و علیرضای دلیر عازم پایگاههای رزمی سازمان در نوار مرزی ایران و عراق گردید.
وی تا بهمن سال۶۳ در چند مأموریت انقلابی شرکت کرد، سرانجام در جریان یکی از مأموریتها در هفتم اسفندماه ۶۵، علیرضا که فرماندهی یکی از واحدهای مجاهد خلق را بهعهده داشت در اوج شرف و پاکباختگی بهشهادت رسید.
گزیدهای از وصیتنامه مجاهد شهید علیرضا فتوحی
من علیرضا فتوحی فرزند محسن، در سلامت کامل فکری و جسمی و با ایمان راسخ و استوار به سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران و کلیه اصول و مبانی ایدئولوژیک، تشکیلاتی و سیاسی آن، وصیتنامه حاضر را مینویسم.
ابتدا مایلم از صمیم قلب از کلیه فرماندهان و مسئولان نظامی و تشکیلاتیام که تا این لحظه در رشدِ شخصیتِ انقلابیِ من از هیچ چیز فروگذار نکردند، سپاسگزاری کنم و اضافه کنم که رستگاریِ خود و قرار گرفتن در دریای جوشان و خروشان انقلاب و خلق و لمس کردنِ دردهای عمیق خلق ستم کشیدهام را تا حدود زیادی به آنها مدیونم.
بهخصوص این سپاسگذاری در راستای خود به سمبلهای ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران بهویژه برادر مجاهد مسعود رجوی و برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و در نهایت به بنیانگذاران کبیر سازمان محمد حنیفنژاد و سعید محسن امتداد مییابد.
کاری که آنها برای ما و نسلهای آینده ما و برای تاریخ بشریت کردند، درخور یک سپاسگزاری تاریخی است.
من با عشقی عمیق نسبت به زندگی و کلیه زیباییها و عواطفِ لطیف انسانی محصور در آن، این وصیتنامه را مینویسم.
من به زندگی، به رنگ آبیِ دریا و ابرهای آسمان، به کوههای سربه فلک کشیده و برگ سبز درختان؛ به درههای ژرف و قلههای بلند و نوک تیز کوههای کردستان؛ به مرغزارهای سرسبز... به پرندگان وقتی در آسمان پرواز میکنند؛ به باران وقتی که زمین را سیراب میکند و به رعد؛ به برف وقتی همهجا را سفید میکند و به سنجابهای بازیگوشِ کوهستان؛ به خانوادهام و به دخترکان و پسرکهای زیبای کوچک که با شیطنت با هم بازی میکنند؛ به یاران مجاهدم وقتی با هم میرزمیم و زندگی میکنیم و میخندیم، و به تکتک خواهران و برادران مجاهدم آنقدر عشق میورزم که توصیفش برایم خیلی مشکل است.
چه کسی بهتر از یک مجاهد خلق معنی و مفهوم ژرف و عمیق و تکاملیِ زندگی را درک کرده است؟
یک انقلابی بهتر از هر کسی قدر زندهبودن و قدر زیباییها و عواطفی را که در آن غرق است میفهمد، و بیشتر از هر کسی برای تداوم آنها تلاش و مبارزه میکند.
آری، ما عاشقانِ واقعی زیباییها و عواطف هستیم ولی این هنر ما است که بهراحتیِ نوشیدنِ یک لیوان آب، از همه این زیباییها و از همه این عواطف و عشقها چشمپوشی کنیم تا آنها را برای خلق خود تضمین کنیم.
تا با فدا کردنِ کلیه این علایق و عشقها خلق ما و نسلهای آینده از نعمتِ زندگی و زیباییهایش برخوردار شوند.
آری این هنر ماست و این است تفاوت یک مجاهد خلق با کسانی که همهچیز در این دنیا را برای خود و اهداف خودپرستانه خود میخواهند، و حاضرند به هر خیانتی دست بزنند تا همه فدا شوند ولی آنها به نوایی برسند.
... . ما مجاهدین در برابر خلق پروانهایم که میسوزیم تا راه برای رشد و تعالیِ او باز شود، و در برابر دشمنان خلق غرّان و خروشانیم.
چون شیرکوهی در پیِ شکار این شریران هستیم و وای بهحال آن عنصر ضدخلقی که دچار خشم و غضب ما بشود، و در معرض پنجههای برّان و مرگبار ما قرار بگیرد. پس با تمام قوا برای نابودی خمینی و دار و دسته جنایتکارش به پیش!
ما رمز و کلید حیات جاودان را برای خود و خلق خود کشف کردهایم، که همانا فدا و قربانی است.
من در مقابل چشمانِ باز جلال (پیشمرگه شهید مجاهد خلق، هوشنگ عباسیباویل) که التماس میکرد راه را ادامه دهیم (وقتی که پیکر پاکش را آوردند) و در مقابل ارواحِ یاران شهیدِ دیگرم، و در مقابل کاروان بیکران اسرا و شهدا، بهغیر از این راه دیگری نمیشناسم.
من برای انهدام رژیم خونخوار خمینی پا به عرصه نبرد گذاشتم تا پوزه خمینی خائن را بهمراه دیگر همرزمان و یاران مجاهدم بخاک مالیم... .
در این راه همواره کینه مقدس خودم را صیقل دادهام و ارادهام را مستحکمتر کردهام... و افتخار میکنم که در بین دیگر رزمندگان مجاهد خلق هستم... پس برای استواری در این راه به خدا پناه میبرم:
خدایا کلیه خطاها، لغزشها و عقبگردهای مرا بر من ببخشای و به من مردنی عطا کن که لحظه و شیوه آنرا خود انتخاب و خلق کنم، چنانکه در زندگی نیز بنده جبرها نبودم، در لحظه مرگ نیز موهبت مختار بودن را به من عطا کن.
خدایا، به من مردنی عطا کن که در آن بذر وجود هزاران رزمنده مجاهد دیگر بارور گردد.
در آخر، از همه خواهران و برادران عزیزم میخواهم که راه را با استواری هر چه تمامتر ادامه دهند، و در کادر تشکیلات انقلابیِ مجاهدین خلق کلیه تضادهای خود را حل کنند و هر چه توفندهتر به پیش تازند.
از خانوادهام، از پدر، مادر، برادران و خواهر عزیزم میخواهم که با در نظر گرفتن رنج و داغی که بر دل تمامی خلق نشسته، خود را هر چه بیشتر در دریای خروشان انقلاب و خلق رها کنند. من همواره از زحماتی که شما برایم کشیدهاید آگاه بوده و به شما عشق میورزیدهام و هیچگاه شما را از یاد نبردهام. از شما هم انتظار دارم که بدون توجه به جبر محیط در حد توان خود انقلاب را یاری رسانید.
پس از من، مرا در آبیِ دریا، غرش رعد، قطرات باران، در دانههای برف، در ستارگان آسمان، در مرغزارهای سرسبز، در کوههای سربه فلک کشیده و شیطنت سنجابهای کوهستان و بازیگوشیِ بچههای کوچک، در برگ سبز درختان و در قلب و ضمیر دیگر یاران مجاهدم جستجو کنید. آری مرا در زندگی جستجو کنید؛ زندگیِ شرافتمندانه برای خلق.
ما بارگهِ دادیم از آهن و پولادیم
برپای خود اِستادیم خیزیم گر افتادیم
با شلیک هر رگبار
درود بر رجوی
مرگ بر خمینی
...
پیش بسوی جامعه بیطبقه توحیدی
۶۳/۱۰/۲
مجاهد شهید علیرضا فتوحی
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org