زندگینامه شهید
زیرشکنجه هر وقت نام مسعود را میبردم احساس قدرت میکردم
شکنجهگران شهناز را در حالی برای اعدام بردند که به فرزند ۴۰روزهاش شیر میداد
نوزادش را به سختی از مادرش جدا کردند و برای اعدام بردند
شهناز قهرمان در لحظه رفتن، نوزادش را به همرزمانش سپرد و گفت بزرگ شد به او بگویید هر چند خیلی دوستش داشتم ولی به عشق مسعود و به عشق راه و آرمانم از پیش او میروم
شهناز در سال۱۳۳۹ در کازرون بدنیا آمد. بهدلیل فقر فرهنگی و استثمار حاکم نتوانست بیش از ۶ کلاس درس بخواند. از اواخر سال۵۶ با اوجگیری قیام مردمی علیه شاه، او همچون سایر زنان ستم کشیده به اعتراض علیه تمامی مظاهر استثمار و ظلم رژیم شاه برخاست. بعد از قیام کم کم با سازمان مجاهدین آشنا شد و با وصل به تشکیلات سازمان مجاهدین در کازرون فعالیتهای خود را آغاز کرد. با شروع فاز نظامی بهدلیل شناخته شدگی در کازرون، به تشکیلات شیراز وصل شد و همراه با فرزندانش به شیراز رفت. وی در تیم های شناسایی و عادیسازی خانههای تیمی سازماندهی شد.
شهناز قهرمان در مرداد ۶۱ در یکی از خانههای تیمی به همراه فرزند خردسالش دستگیر شد و بهشدت زیر شکنجههای وحشیانه مزدوران قرار گرفت. بعد از چند روز دو فرزند دیگرش لیلا و مریم را هم دستگیر کرده و جلو چشمان کودکانش او را بارها شکنجه کردند. اما روحیه بالا و شکست ناپذیر شهناز، پاسداران را به خشم آورده بود و با وی ضدیت هیستریک داشتند.
شهناز با لهجه شیرین خودش فقط یک جمله میگفت: «الله اکبر، نمیگُم». «الله اکبر، نمی گُم».
بچههای کوچکش بارها شاهد شکنجه مادر و استقامت او زیرشکنجه بودند. آنقدر این جمله را تکرار کرده بود که پسر کوچک ۲ سالهاش محسن، در سلول میدوید و با لهجه شیرین کازرونی همین جمله را تکرار میکرد و میگفت: الله اکبر نمیگُم.
در زندان عادلآباد مجید تراب پور پاسدار رذل و رئیس زندان عادلآباد از طریق زن بریدهای به نام کلثوم بدترین تهمتهای ناموسی را به شهناز میزنند اما زهی خیال باطل که این یاوهگوییهای پاسداران کثیف آخوندی برازنده خودشان است کسی در مورد شهناز قهرمان باور نمیکند.
شهناز به یک همرزمش گفته بود: زیرشکنجه هر وقت نام مسعود را میبردم احساس قدرت میکردم.
همسر شهناز با اینکه هیچ فعالیت سیاسی نداشت ولی او را هم در کازرون دستگیر کرده و به زندان آوردند و به جرم اینکه چرا به همسرت اجازه خروج از خانه و رفتن با مجاهدین دادی به ۱۵سال زندان محکوم کردند.
شهناز در زندان باردار بود بجز شکنجههای وحشیانه وضعیت غذای زندان بهدلیل داشتن کافور و وضعیت بد استقراری شکنجه مضاعفی برای او بود ولی هرگز خم به ابرو نیاورد.
وقتی میخواست در زندان وضع حمل کند پاسداران از ترس اینکه او فرار نکند او را به بیمارستان نمیبردند و میگفتند کلک میزند وقتی شهناز درد شدیدی را تحمل میکرد با اصرار زندانیان او را به بیمارستان منتقل کردند و دو ساعت بعد با فرزند نوزادش به سلولهای نمور و غیربهداشتی عادلآباد برگرداندند. ۴۰روز بعد از تولد فرزندش، شهناز در حالی که به فرزندش شیر میداد، نوزادش را به سختی از مادرش جدا کردند و برای اعدام بردند.
شهناز از دست دختران معاویه در رفت و به حمام رفت و گفت میخواهم غسل شهادت بکنم و در حالی که سراپای وجودش را عشق و ایمان به راه و آرمانش فراگرفته بود با شعار درود بر رجوی از سلول خارج شد. در لحظه رفتن نوزادش احسان را به همرزمانش سپرد و گفت بزرگ که شد به او بگویید هر چند خیلی دوستش داشتم ولی به عشق مسعود و به عشق راه و آرمانم از پیش او میروم «من میدانستم انتهای این مسیر شهادت است. محسن و احسان من هم خدایی دارند و راه ما راه حسین است و بچههای من هم مثل قافله کربلا باید رنج این مسیر را به دوش بکشند و مطمئنم بزرگ که شوند به این مسیر افتخار میکنند».
و مانند یک پرنده سبکبال و رها پر کشید و رفت... .
شهناز الگوی زن مجاهد و آزاده و رها از هر قید و بند در مسیر مبارزه تمامعیار شد. آری، او انتخاب کرده بود با همه چیزش در مسیر رهبر آرمانیاش امام حسین برود و اینگونه درس ایستادگی و پرداخت و قیمت تمامعیار را به نسل آینده آموزش داد. نسلی که امروز در شهرهای مختلف میهن در حالیکه نام مجاهدین سرخترین نام است با شجاعت و جسارت این نام و آرمان پرافتخار سازمان مجاهدین را انتخاب کرده و در کسوت کانونهای شورشی در پیوند با تشکیلات قدرتمند مجاهدین عزم جزم کردهاند بند از بند این رژیم ددمنش آخوندی بگسلند و سرنگونش کنند و مردم محروم ایران به سعادت و رهایی برسند.
درود همیشگی به این زن والا و قهرمان مجاهد خلق و راهش تا سرنگونی تمامیت ولایت سفیانی فقیه ادامه دارد و قطعاً میتوانیم و باید رژیم ملایان را سرنگون کنیم و آبادی و سعادت و عشق و امید را به مردم محروم ایران برگردانیم.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید