زندگینامه شهید
سعید (مجتبی) جابانیزاده شهر قوچان در سال۱۳۳۶ است. او در فاز سیاسی یکی از هواداران پرشور مجاهدین بود که در عمده فعالیتهای سیاسی آن دوران شرکت داشت. این مجاهد گرانقدر در تاریخ ۱۰اردیبهشت سال۱۳۶۳ در زندان مشهد بهدست دژخیمان خمینی اعدام شد و بر عهد خونینش با خدا و خلق وفا کرد.
گزیدهای از وصیتنامه شهید:
بنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران
و
بنام شهدای بخون خفته خلق
أُذِنَ لِلَّذينَ يُقاتَلونَ بِأَنَّهُم ظُلِموا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلىٰ نَصرِهِم لَقَديرٌ ”حج – ۴۱“
به کسانی که بر آنان ظلمی رفته است اجازه پیکار داده شده است، و همانا خداوند بر پیروز گردانیدنشان تواناست.
من سعید جابانی فرزند محمد دارای شناسنامهٔ شمارة ۴ صادره از قوچان با سلامت و آگاهی کامل و در حالی این وصیتنامه را مینویسم که صدای... با فریاد زنده باد آزادی مجاهدین درهم آمیخته است و طلوع فجر را نوید میدهد اینک این آوای رهایی بخش... مجاهد است که سرود آزادی سرمیدهد.
من نیز بار دیگر با خدا و خلقم تجدید میثاق میکنم و به خون پاک برادران و خواهران دلاورم که سنگ فرش خیابانها و میدانهای تیر را گلگون ساخته است، قسم میخورم که تا رهایی خلقم... قسم میخورم تا آخرین قطرهٔ خونم به آرمانهای مقدس سازمان مجاهدین خلق ایران وفادار بمانم.
باشد تا قطرهای ناچیز از سیل خروشانی باشم که غران و شتابان بنیان رژیم سفاک خمینی را میکَنَـد و به زبالهدان تاریخ میافکند. رژیمی که گلهای نوشکفته را به جوخههای تیرباران میسپارد و از بهشهادت رسانیدن مادران باردار نیز ابایی ندارد. ما اینک خورشید آزادی را میبینیم که از پس ابرهای تیره و تار ارتجاعی سر برون میآورد، آری ما خورشید رهایی را که در حال دمیدن است میبینیم... در خاتمه از همسر و پدر و مادر و بستگانم می خواهم کلیهٔ امکاناتم را که داشتم در اختیار سازمان قراردهند و از همسرم می خواهم در راهی که برگزیده است همچنان مقاوم و استوار به پیش رود
به امید رهایی و بهروزی همهٔ خلقهای در زنجیر
غم ما غم نیست بار غمهاست
غم صد چشم بدر دوخته است
غم صد شام بدون سحر است
من نمیاندیشم جز به فردای شب تاریکم
من نمیاندیشم جز به رنگ مس و باروت
جز به میدان نبرد
سخن از ماندن و ماندنها نیست
سخن از رفتن هم نیست
سخن این است که خاکستر تو تخم رزم آور دیگر باشد.
برافراشته باد پرچم خونرنگ جامعهٔ بیطبقهٔ توحیدی
مرگ بر ارتجاع –سلام بر آزادی
۲۱ / ۹ / ۶۰ سعید جابانی
خاطرات
خاطرهای از زبان یک همرزم:
سعید قهرمان، آموزگاری ساده و صمیمی و از دوستان نزدیک مجاهد شهید سعید ائمی بود و تحت تأثیر تغییرات او به میدان مبارزه و انقلابیگری پای نهاد. از همان آغاز سعید با عزمی راسخ و مرزبندی قاطع با آخوندهای مرتجع حاکم بر میهنمان پا به میدان مبارزه نهاد. این عزم جزم در نقطه بلوغ خود زمانی بارز شد که سازمان سرفصل ۳۰خرداد۶۰ را پشت سر نهاد. در این مقطع سعید با دلاوری سلاح شرف بر دوش گرفت و به خونخواهی خواهران و برادران شهیدش برخاست. او طی چند اقدام موفق، علیه رژیمی که دست در خون جوانان داشت، از خود جسارت و رشادت بینظیری نشان داد و در موضع فرماندهی یکی از تیمهای مجاهد خلق قرار گرفت. سعید مجاهدی بهغایت جسور و فداکار بود و لحظهای که شنید مسئولش، در خطر دستگیری قرار دارد با قاطعیت برای نجات او اقدام کرد و با مزدوران درگیر شد. سعید قهرمان در آن درگیری توانست با تهاجم حلقه محاصره را بشکند و به نزد همرزم مجاهدش حیدر الهی برود. اما پایگاه حیدر هم در محاصره دشمنان بود سعید در این نبرد دستگیر شد. پاسداران از درس جانانهای که سعید به آنها داده بود با خبر بودند، او را به زیر شدیدترین شکنجهها بردند اما سعید قهرمان لب از لب باز نگشود و تمام اسرار سازمانی را حفظ کرد. دژخیمان از او مصاحبه خواستند و سعید آن را پذیرفت تا آخرین پیامش را رو در روی بازجویان و شکنجهگرانش به همه مردم ایران برساند. او در مصاحبهاش با صراحت از مواضع سازمان مجاهدین دفاع کرد و گفت: «من هوادار سازمان مجاهدین هستم. من عملیات کردهام و به آن افتخارمی کنم... باز هم پاسداران را به سزای اعمالشان میرسانم. شما دشمن ما هستید و بین ما و شما دریایی از خون است».
دژخیمان در برابر اراده و عزم راسخ سعید درمانده شده و در اوج ذلت و زبونی او را در اردیبهشت۶۱ اعدام کردند.
پس از شهادت سعید، شکنجهگران صحبتهای او را در زندان برای سایر زندانیان پخش کردند و بهاصطلاح میخواستند بگویند که سزای کسی که ایستادگی کند، اعدام است ولی همه زندانیان برخلاف تصور زندانبانان جنایتکار و شکنجهگران از صحبتهای سعید عزم و اراده قویتری گرفتند و بر ادامه مبارزه پای فشردند. سعید دلاور حتی در هنگامی که در مقابل چوبهدار قرار گرفت، باز هم یک بار دیگر عزم و اراده مجاهدیاش را به نمایش گذاشت. در حالی که رژیم برای رعب و وحشت او را در ملأعام بدار میکشید. وقتی که سعید در مقابل چوبهدار قرار گرفت فریاد زد: «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران. مرگ بر خمینی، درود بر سازمان مجاهدین خلق ایران».
یاد و نام این مجاهد جسور که پایدار و ایستاده بر سر پیمان به عهدش وفا کرد گرامی و طنین صدای او همچنان تا جاودان ادامه دارد.
دو برادر دیگر سعید نیز از شهیدان سرفراز مجاهد خلق هستند. کوروش و حمید جابانی که هر دو طی یک ماه توسط رژیم سفاک خمینی اعدام شدند (کوروش ۵دی ۱۳۶۰ و حمید ۱۵ساله ۱۹دی۱۳۶۰).
شهادت دلاورانه این سه برادر دلیر مجاهد خلق تأثیرات بسیار زیادی روی دوستان و آشنایان و همشهریانشان برای ایستادگی و سرخم نکردن در برابر مزدوران وحشی رژیم، بر جای گذاشت و در خاطره تاریخ مردم ایران جاودانه شد.
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org