زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: از سال ۵۳ تا ۵۷ بهمدت ۳.۵ سال
نحوه شهادت: تیرباران
حسین خراسانی در سال۱۳۲۴ در یک خانواده متوسط و مذهبی در گرگان متولد شد. در حالیکه بیش از ۱۲سال نداشت پدر خود را از دست داد و مجبور به ترکتحصیل و کار در مغازهای که از پدرش باقی مانده بود، برای تأمین معاش مادر و ۴ برادر و خواهر کوچکتر از خودش شد.
حسین از همان نوجوانی با شرکت در جلسات مختلف مذهبی نسبت به مسایل سیاسی آشنایی پیدا کرد و در این مسیر دریافت که دیکتاتوری وابسته شاه خائن که با کودتای استعماری ۱۳۳۲ و سرنگونی دولت مصدق کبیر بر سر کار ماند، عامل همه بدبختیهای مردم ایران است.
وی که در قیام ۱۵خرداد ۱۳۴۲ علیه شاه خائن شرکت داشت، در پخش گسترده اعلامیههای آن، در بازار و روشنگری برای بازاریان، نقش فعالی داشت.
حسین از سال۱۳۴۵ با سایر همفکرانش جلساتی در مساجد و یا در خانه خودش ترتیب میداد که در این جلسات عمدتاً روی مفاسد اجتماعی و مشکلاتی که جوانان دارند بحث و گفتگو و روشنگری میشد.
اما اینها روح سرکش و پرشور او را که بهدنبال حل پایهیی مشکلات مردم و جامعه بود راضی نمیکرد و در جستجوی مسیری بود که به پاسخ این خواستهاش برسد. تا اینکه در سال۴۸ با نفراتی از سازمان که هنوز علنی نشده بود آشنا شد. رابطهای که باعث شد او در سال۱۳۴۹ آموزشهای اولیه سازمان را فرا بگیرد.
حسین با ضربه سال۱۳۵۰ به سازمان رابطهاش قطع گردید. او بعد از دستگیری بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان گفته بود: «دیگر تلختر و سختتر از این دوره در زندگیم نداشته و نخواهم داشت».
وی پس از ضربه فعالیتهای خود را به همراه سایر دوستانش که هوادار سازمان بودند با تکثیر و توزیع اعلامیههای و نوشتههای سازمان ادامه داد. همچنین از کمک مالی به سازمان و خانوادههای زندانیان سیاسی دریغ نمیکرد.
وی در سال۱۳۵۲ در کمک به فرار و اختفاء یکی از زندانیان سیاسی رژیم شاه نقش فعالی داشت.
حسین قهرمان در ادامه همین فعالیتها بود که در سال۵۳ توسط ساواک شاه دستگیر شد و بلافاصله به تهران منتقل گردید و بهدلیل شرکتش در پروژه فرار یک زندانی سیاسی، ماهها شکنجههای مداوم و طاقتفرسایی را تحمل کرد. دژخیمان رد زندانی سیاسی فراری دادهشده را از وی میخواستند، اما با اینکه در نیمههای شب پیکر نیمه جان او را که در پتویی پیچیده شده بود در کریدور زندان رها کردند نه تنها حسین لبان رازدارش در برابر دشمن باز نشد، بلکه همسلولیهای خود را به مقاومت و ایستادگی نیز دعوت میکرد و سرانجام در بیدادگاه شاه خائن به ده سال زندان محکوم گردید.
حسین در دوران زندانش در ارتباط مستقیم با مسئولان مجاهدین و فراگیری آخرین آموزشها، همواره بر سر مواضع مجاهدین از جمله در برابر اپورتونیستهای چپنما استوار و پابرجا بود.
وی در سال۵۷ مانند سایر زندانیان سیاسی با خیزش انقلابی مردم قهرمان ایران از زندان آزاد شد.
حسین در جریان تظاهرات و قیام مردم در سال۵۷ شرکت فعالی داشت و در جریان حمله مردم به مراکز شاه خائن و تسخیر آنها نقش چشمگیری داشت.
پس از پیروزی انقلاب بهدلیل شناختهشدگی و محبوبیت مردمی در کمیته انقلاب و جهاد سازندگی شرکت داشت تا اینکه آخوندهای مرتجع از ضدیتی که با مجاهدین داشتند وی را در همان یکی دو ماه اول اخراج کردند.
حسین از اولین مجاهدینی بود که در جنبش ملی مجاهدین گرگان فعالانه به انجام مسئولیت پرداخت و بهدلیل محبوبیت مردمیاش توانست به کمک یاران مجاهدش قدمهای بلندی در حل بعضی مشکلات مردم شهر و روستاهای اطراف بردارد.
او در کنار جنبش ملی مجاهدین با تلاش بسیار موفق شد که ساختمان زنان شهر را برای امداد پزشکی مجاهدین و راهاندازی درمانگاهی بزرگ که تعداد زیادی از پزشکان و داروسازان و پرستاران مردمی در آن کار میکردند راهاندازی کند. درمانگاهی که به معالجه و درمان مردم زحمتکش و ستمدیده بخشهای فقیرنشین شهر و روستاییان اطراف میپرداخت و داروی مجانی بین آنها توزیع میکرد.
حسین در گرگان مسئول روابط خارجی و همچنین یکی از مسئولان بخش اجتماعی جنبش ملی مجاهدین بود.
مهمترین ویژگیهای انقلابی حسین قهرمان در میان یاران و اطرافیانش عبارت بودند از: پرشوری، شادابی، مسئولیت پذیری، پرکاری، طبع بالا و تحرک بالا و خستگیناپذیری
حسین اواخر فاز سیاسی از گرگان به تهران منتقل گردید و در آنجا به فعالیتهای سازمانی خودش ادامه داد. تا آن که در سال۶۱ توسط مزدوران خمینی دستگیر و به گرگان منتقل میشود. وی پس از شکنجههای بسیار و ایستادگی بر مواضع مجاهدی خود، نهایتاً در روز ۱۱خرداد ۱۳۶۲ به جوخه تیرباران سپرده شده و بهشهادت میرسد
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید