زندگینامه شهید
زندانی زمان شاه: ۱۳۵۵ به مدت دو ماه/ دیزل آباد کرمانشاه
نحوه شهادت: حلق آویز
علیآقا سلطانی در سال۱۳۳۶ در کرمانشاه متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همانجا گذراند و موفق به گرفتن دیپلم علوم انسانی شد.
علیآقا که از نزدیک با دردهای مردم در دیکتاتوری زمان شاه آشنا بود به فعالیتهای تبلیغی علیه شاه خائن روی آورد تا اینکه در سال۵۵ توسط مأموران ساواک شاه دستگیر و به زندان دیزل آباد کرمانشاه منتقل میگردد و پس از شکنجههای اولیه از آنجا که مدرکی علیه وی نداشتند پس از دو ماه آزاد میشود. علی که قبل از زندان با سازمان آشنا شده بود، طی همین دو ماه آشناییش با سازمان و مقاومت مسلحانه بیشتر میشود و همین دستگیری وی را برای ادامه مبارزه و فعالیت بیشتر تشویق میکند. پس از آن با تلاش بسیار تعداد زیادی از جوانان سنقر را با سازمان و حقانیت مبارزه مسلحانه آشنا میکند و به مسیر مبارزه هدایت میکند.
وی در تظاهرات مردم در سنقر و کرمانشاه علیه ستمشاهی فعال بود.
پس از پیروزی انقلاب در سال۵۷ یکی از کسانی بود که جنبش ملی مجاهدین در سنقر کرمانشاه را پایهگذاری کرد و به همراه مجاهدان شهید علی صمیمی و نصرالله مظهری مستمرا” در جذب جوانان انقلابی به صفوف سازمان تلاش مینمود.
از آنجا که علیآقا در سنقر دبیر بود در آشنا کردن شاگردانش با آرمانهای سازمان و ماهیت ارتجاع حاکم نقش فعالی داشت و به همین دلیل در سنقر چهرهای شناخته شده داشت و از محبوبیت بالایی برخوردار بود
علیآقا پس از ۳۰خرداد راهی کرمانشاه شد و سپس در بروجرد به فعالیتهای سازمانیاش ادامه داد. او در تشکیل هستههای مقاومت در کرمانشاه و سنقر نقش قابل توجهی داشت. علیآقا بعد از مدتی از بروجرد به تهران منتقل شد و در آنجا به وظایف انقلابیاش ادامه داد.
سرانجام علیآقای قهرمان در تاریخ ۲۸فروردین ۶۲ بهدلیل لو رفتن، در خانه دستگیر و راهی زندان اوین میگردد. وی پس از شکنجههای بسیار توسط دژخیمان در بیدادگاههای نمایشی رژیم خمینی به ۵سال حبس محکوم میشود.
وی سالهای اول محکومیتش را در زندان اوین طی کرده و سپس به زندان گوهردشت منتقل میشود.
در زندان بنابه گفته همرزمانش از مجاهدان بسیار با روحیه، مقاوم و سر موضع بوده است. یکی از بستگان نزدیکش نوشته است: «در سال۶۵ وقتی به ملاقاتش میرفتم دائما تکرار میکرد که چرا نرفتی (برای وصل به سازمان مجاهدین)؟ و بار آخر گفت: ”اگر نروی وصل نشوی مطمئن باش میپوسی و حق نداری دفعه دیگر ملاقات من بیایی“و یکی از معین عملهای اصلی و مؤثر برای سریعتر وصل شدن من بود، او را در جریان اعتصابغذای سال۶۶پس از کتک کاری زندانیان داخل بند ۳، مزدوران آنچنان او را زده بودند که همیشه دچار تشنج میشد و او را روی دست بلند میکرده و به بیمارستان زندان میبردند».
نهایتا علیآقای قهرمان در جریان قتلعام ۶۷ با ایستادگی بر موضع مجاهدیاش همراه با هزاران تن از یارانش در ۲۵مرداد ۶۷ سربدار میشود.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید