زندگینامه شهید
سابقه حرفهای مبارزاتی در تشکیلات مجاهدین: ۳۸سال
از مسئولان حفاظت رهبری و فرماندهان گارد قرارگاهها
از اعضاء شورای ملی مقاومت ایران (کمیسیون امنیت و ضدتروریسم)
صخرهیی استوار با قلبی بیقرار
قسمتهایی از نامه مجاهد قهرمان محمدرضا وشاق به خواهر مریم
... خواهر مریم با سلام و هزاران درود.. … ..
در روز 21فروردین سال ۸۲ساعت حوالی ۱۵۰۰ وقتی هنگام بازگشت از منطقه دفاعی به قرارگاه اشرف با مزدوران اعزامی خمینی درگیر شدیم و مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و احساس کردم که آخرین لحظات حیات را پشت سر میگذارم، ... .. با گفتن شهادتین سرم را روی زمین گذاشتم و آنچنان آرامش و قوت قلبی را در خودم احساس کردم که هیچگاه طعم آن را در زندگیام نچشیده بودم. اما سعادت یاری نکرد و بهوسیله خواهران و برادرانی که رسیده بودند جان به در بردیم. فیالواقع برای خودم چنین آرامشی آن هم در بحبوحهٴ درگیری و کشت و کشتار خیلی تعجب آور بود. آنجا بود که وصل بودن را با همه وجودم احساس کردم و طعم شیرین آن را چشیدم…».
محمدرضا وشاق متولد ۱۳۳۴ تهران بود. او در سال ۵۰ از طریق برادرش مجاهد شهید علی وشاق با سازمان آشنا شد تا سال ۵۴ در فعالیتهای هواداری از جمله کوهنوردی و شرکت در جلسات مذهبی شرکت داشت وی در سال۵۴ و بعد از ضربهٴ اپورتونیستی وارد فعالیتهای جدیتر در هواداری از مجاهدین شد و در ارتباط با کادرهایی از سازمان که بعد ازضربه اپورتونیستی بهصورت مخفیانه فعالیت میکردند قرار گرفت.
محمدرضا که بهطور فعال در تظاهراتها و قیام ضدسلطنتی شرکت داشت، بلافاصله بعد از سقوط نظام شاه، بهصورت حرفهای وارد مناسبات سازمان شد.
محمدرضا که در سازمان و بین همرزمانش با نام احمد شناخته میشد، از همان ابتدا در بخشهای مختلف از جمله حفاظت؛ آنچنان که در فیلمها و تصاویری که از آن زمان بر جا مانده دیده میشود، با شایستگی تمام انجام وظیفه کرد.
بعد از ۳۰خرداد، محمدرضا که بهشدت مورد کینهٴ عوامل رژیم و تحت تعقیب بود در زمستان ۶۰ به منقطه کردستان اعزام شد و تا ورودش به ارتش آزادیبخش در مسئولیتهای مختلف در منطقه مرزی، در آلمان و فرانسه فعال بود. تجارب او در این دوره، از او کادری با تجربه و ارزنده ساخت.
در ارتش آزادیبخش وی بهعنوان فرماندهای لایق در یکانهای زرهی و توپخانه فعال شد و از خود صلاحیت بالایی نشان داد.
اما تحول اساسی در حیات انقلابی محمدرضا، با انقلاب درونی مجاهدین محقق شد و از وی انقلابی و استوار ساخت و آرزویش این بود که این نعمت به همه مردم ایران برسد
«... بار خدایا مسعود و مریم را هر کجا هستند در کنف حمایت و حفاظت خودت قرار بده و چشم مردم ستمزده ایران را هر چه سریعتر به دیدار آنها روشن ساز. همچنین گامهای ما را در مسیر آنها که بارزترین مصادیق صراط مستقیم هستند هر چه استوارتر گردان. آمین یا رب العالمین-۳/۳/۸۹ محمدرضا وشاق»
تعهد او در امر مبارزه با رژیم دد منش آخوندی را در خروش او بهخاطر پیروزی در خروج از لیست تروریستی بهخوبی میتوان دید:
«تبریک میگم به خلق قهرمان ایران به رزمندگان ارتش آزادیبخش، به همه حامیان مقاومت که در این جنگ خیلی بزرگ و عظیم مقاومت را همراهی کردند و با تلاش خستگیناپذیرشون بالاخره توانستیم بر اون توطئه ننگین رژیم پیروز بشیم و این پیروزی بسیار بزرگیه که محصول تلاش خستگیناپذیر خواهر مریم و حامیان مقاومت در سراسر جهانه و به این ترتیب اثبات کردیم که هرکجا که یک قطره آزادی وجود داشته باشد حتماً مقاومت پیروز است.
مرگ بر خامنهای مرگ برخامنهای درود بر رجوی
محمدرضا وشاق - ۲۸ آبان ۱۳۹۱».
محمدرضا در بین همرزمانش به نشاط و شور و سرزندگی معروف بود. خود وی آبشخور این شور و نشاط در عین آرامش و یقین را طی نامهیی به خواهر مریم در ۱۷مرداد ۷۶ به بهترین نحو بیان کرده است.
«... این روزها در جای جای اشرف شاهد فضای جدیدی از عشق و صمیمیت هستیم و شاهد این هستیم که چگونه آن بذر نخستین که شما کاشتید اینک در ظرف اشرف میروید که به درختی تناور و یا به تاویل خودتان به گرزی محکم در دستان شما تبدیل شود».
و آنگاه بالاترین آرزویش را در نقشه مسیری که در دهم مرداد ۹۲ نوشت مشخص کرد و جان پاکش را در همین مسیر فدا کرد
«نهایت آرزویم که بالاترین ثواب و سعادت و رستگاری دنیوی و اخروی است مجاهد ماندن و مجاهد جنگیدن و مجاهد مردن است آن هم در اشرف پایدار... ... یا هر جای دیگر».
او بر این استواری سوگند یاد کرد و بر سوگندش وفادار ماند:
«... من مجاهد خلقم، مجاهد میمانم و مجاهد میمیرم و بر سوگندم با خدا و خلق و رهبری عقیدتیام مسعود و مریم تا آخرین قطره خون و تا آخرین نفس وفادار و استوار هستم. ... .
سوگند یاد میکنم که تا پای جان از آرمان و اهداف خودم در اشرف دفاع کنم... . ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم».
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید