زندگینامه شهید
مجاهد شهید کریم زاهد، در سال۱۳۳۱ در روستای وَلاغوز (از توابع کردکوی) در یک خانوادهٔ زحمتکشِ کشاورز بهدنیا آمد. از نوجوانی با کار و تلاش اُنس گرفت و در شغلهای مختلف مانند کشاورزی، ماهیگیری و هیزمفروشی، به کار پرداخت و در نهایت بهعنوان کارگر نقاش مشغول بکار شد.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی کریم از طریق برادرش مجاهد شهید موسی زاهد و با مطالعه نشریات و کتابهای سازمان مجاهدین خلق با اهداف انقلابی این سازمان آشنا شد.
او فعالیتش را در راه مجاهدین یافت و با انجمن هواداران مجاهدین معراجِ گرگان در خیایان سَرخواجه، فعالیت کرد، و در دوران فاز سیاسی فعالیتش را با سازمان ادامه داد.
در روز ۲۱تیر سال۶۰ با شنیدن خبر شهادت برادرش موسی سرفصل جدیدی با رژیم خمینی برایش شروع شد.
موسی برادر کوچکتر کریم بود، صابر صباغی هم از بچگی در خانه پدری کریم بزرگ شده بود و در واقع برادرخواندهٔ او حساب میشد، شهادت و رفتن آنها روی کریم تأثیر زیادی داشت، و باعث شد که تمام زندگی خودش را وقف مبارزه و کمکرساندن برای شعلهور شدن آتش مقاومت علیه رژیم آخوندی بکند. فعالیتهایی نظیر فراهم نمودن امکانات و کمک مالی برای سازمان و وصل ارتباط نفراتی که مخفی بودند.
موسی همهٔ ناملایمات و سختی راه را آگاهانه انتخاب کرد و به این یقین رسیده بود که تنها چارهٔ رسیدن به آزادی و بهروزی واقعی برای خلق، جنگیدن و بازستاندن حق کارگران و زحمتکشان از حلقوم آخوندهای حاکم است.
کریم در این رابطه گفت: «هنوز خون برادران و همرزمان من خشک نشده! تا زنده هستم راه بچهها را ادامه خواهم داد!»
این جملات قاطع کریم در جواب به پیام آخوند مزدوری به نام شیخ علی طیبی بود که از روستای وَلاغوز بعد از شهادت سه مجاهد خلق برای کریم پیام فرستاده بود، که یا سکوت کنید و یا پیش من بیایید و توبه کنید.
کریم که توانسته بود با هشیاری ارتباطات خودش را با یاران رزمندهٔ مجاهدش از دید رژیم مخفی نگه دارد، نزدیک به دو سال توانست با کار و فعالیت خودش ارتباط بچههایی را که مخفی و از سازمان قطع بودند، برقرار کند.
در نتیجهٔ این تلاشهای بیوقفهٔ او تا فروردین۶۲ توانست ارتباط کردکوی و وَلاغوز را با گرگان وصل کند، و با همکاری مجاهدین شهید ایوب صباغی و نصرت کیااحمدی و چند نفر دیگر از برادران و خواهران مجاهدش، هستههای مقاومت تشکیل داد.
بعدازظهر ۲۹فروردین سال۶۲ مزدوران سپاه به خانهٔ کریم حمله کرده و تمامی اعضای خانوادهٔ او را به همراه پدر۸۰سالهاش دستگیر و به شکنجهگاه منتقل کردند.
اما کریم به همراه دو رزمندهٔ دیگر توانست با هوشیاری، از چنگال پاسداران فرار کند، از آن پس برای ادامهٔ ه مبارزه به آغوش جنگلهای کردکوی شتافت.
عصر ۱۵خرداد۶۲ مزدوران سپاه کردکوی و بندر گز به جنگل حمله کردند و کریم و چند مجاهد دیگر در حلقهٔ محاصره پاسداران قرار گرفتند. کریم با رزمی جانانه سه مجاهد را از حلقه محاصره خارج کرد، اما خودش از پشت مورد اصابت گلولهٔ پاسداران قرار گرفته و بهشهادت رسید.
این مجاهد خلق در خاک جنگلهای کردکوی بهخون درغلتید و سرخی رگهای خودش را هدیهٔ قوام یافتن استواری و شرف خاک سرزمینش کرد. اما مزدوران و پاسداران تنها به این بسنده نکردند و مرزهای وحشیگری دستپروردههای خمینی به این ختم نشد.
پاسداران جنایتکار، از جمله معاون بسیج وَلاغوز، مزدور علی محمد کیانی رئیس بسیج وَلاغوز، تقی کیانی و بابالله مازندرانی از چماقداران معروف آن منطقه، از فرط کینهٔ حیوانیشان نسبت به کریم، جسد او را در جنگل بدار کشیدند و در این حالت بیش از ۶۰گلوله به بدن او شلیک کردند.
آنها پیکر غرقه در خون کریم را به مرکز سپاه کردکوی بردند و برای اینکه مطمئن بشوند پیکر مربوط به کریم است، نصفه شب پدرش را که دستگیر کرده بودند و زندانی بود بالای سر جسد فرزندش بردند...
یاد این مجاهد دلاور گرامی.
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org