زندگینامه شهید
تولد: ۱۳۳۷اراک
تحصیلات: دانشجوی سال سوم آمار صنعتی – هند
«همچنانکه از روز نخست ورودم به مبارزه، راه و مسیر پرافتخار مجاهدین را با کهکشانی از شهیدان و اسیرانش انتخاب کردم، با افتخار و سر بلندی تکرار و باز تکرار میکنم که آری من مجاهد خلقم، میخواهم مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم.
بهعنوان یک مجاهد اشرفی متعهد میشوم که به عهد و پیمانم با خدا و خلق و شهیدان مجاهد از احمد تا آخرین شهید یعنی صبا پایدار و استوار بمانم». قباد سعید پور ۳آبان ۱۳۹۰.
این، کلمات مجاهد شهید قباد سعیدپور (فرمانده سعید) از فرماندهان رشید ارتش آزادی ایران است که سلاحش بارها بر جلادان و پاسداران شب اختناق میهن ما، آتش ریخت. قباد که از ۲۰سالگی مبارزه و مجاهدت را آغاز کرد.
«اولین بار از طریق برادر مجاهد شهید احمد شادبختی با سازمان آشنا شدم و چند دفاعیه (از مجاهدین) خواندم. در این دوران عموماً در شهرهای اراک و قم و اصفهان و آبادان که برادر و خواهرانم در آنجا بودند در تظاهرات و حرکات مردمی شرکت میکردیم».
«در سال ۵۷ بعد از خروج از کشور (به هندوستان) اقدام به تأسیس جمع هواداران سازمان کردیم. در سال ۵۸ ارتباطمان برقرار شد. تا قبل از اعزام به منطقه بهعنوان عضو شورای انجمن (هند) کار میکردم».
«سال ۶۰ مسؤل پیگیری امور هواداران سازمان در شمال هند بودم تا سال ۶۴ که به منطقه اعزام شدم».
«سال ۶۰ مسؤل پیگیری امور هواداران سازمان در شمال هند بودم تا سال ۶۴ که به منطقه اعزام شدم».
مجاهد قهرمان قباد سعید پور در سال ۶۵ در یکانهای رزمی سازماندهی شد و… از فرمانده گروه تا فرمانده یکان مهندسی، مسئولیتهای خود را با سختکوشی و صلابت و جنگندگی، به انجام رساند. سعید در اغلب عملیاتی مجاهدین قبل از تشکیل ارتش آزادی شرکت داشت و از بدو تأسیس ارتش آزادی در گردانهای رزمی و در نبردهای بزرگ همچون آفتاب و چلچراغ و فروغ جاویدان جنگید. پرچم ارتش آزادی با دستان و با عزم چنین مجاهدانی پیاپی برفراز تلهای پایگاههای تسخیر شده پاسداران ستم ولایتفقیه فرود میآمد.
فرمانده سعید، در دوران پایداری پرشکوه ۱۰ساله در اشرف، صفحات زرین زندگی انقلابیاش را نوشت. او در در هر کجا که نیاز بود حضور داشت، از جان مایه میگذاشت چرا که قلبی مالامال از عشق به آزادی و بر پایی جامعهای عاری از ستم داشت.
فرمانده سعید در وصیتنامه خود نوشت:
«… خود را در راه بهروزی خلق قهرمان ایران فدا میکنم. باشد که این ذره از فدا، گامی هر چند کوچک در جهت رها شدن خلق از چنگالهای خمینی ضدبشر و در راستای جامعه بیطبقه توحیدی باشد. من در حالی که افقهای درخشان آزادی را در مقابلم میبینم، از خانواده، دوست و هموطن و... میخواهم که رهروانی مستحکم در راهی که به پیشتازی مسعود و مریم و تا نفی هر گونه تبعیض طبقاتی، فرهنگی و جنسی و قومی… باشند».
«… خود را در راه بهروزی خلق قهرمان ایران فدا میکنم. باشد که این ذره از فدا، گامی هر چند کوچک در جهت رها شدن خلق از چنگالهای خمینی ضدبشر و در راستای جامعه بیطبقه توحیدی باشد. من در حالی که افقهای درخشان آزادی را در مقابلم میبینم، از خانواده، دوست و هموطن و... میخواهم که رهروانی مستحکم در راهی که به پیشتازی مسعود و مریم و تا نفی هر گونه تبعیض طبقاتی، فرهنگی و جنسی و قومی… باشند».
او خود در یکی از نامههایش درباره پایداریش در اشرف بهویژه در آخرین مرحلهٴ آن که بهشهادت قهرمانهاش انجامید اینگونه نوشت:
«به بودنم در اشرف پایدار بهعنوان کوچکترین عضو این جمع افتخار میکنم.
پرچم هیهات در دست بر هر گونه ضعف و سستی و ذلت غلبه میکنم بار دیگر در خاطره ۱۳۰۴ شهید فروغ جاویدان با پیشوای تاریخی و عقیدتی مجاهدین و با سازمان و رهبری تجدیدعهد میکنم».
«به بودنم در اشرف پایدار بهعنوان کوچکترین عضو این جمع افتخار میکنم.
پرچم هیهات در دست بر هر گونه ضعف و سستی و ذلت غلبه میکنم بار دیگر در خاطره ۱۳۰۴ شهید فروغ جاویدان با پیشوای تاریخی و عقیدتی مجاهدین و با سازمان و رهبری تجدیدعهد میکنم».
جنگ او و سایر مجاهدینی که در کنارش در سپیده دمان دهم شهریور به خون غلتیدند، با حاکمیت جنایتکار ولایت فقیه بود که به نام اسلام هر گونه تبعیض طبقاتی، فرهنگی و جنسی و قومی را ترویج میکند.
او که خود نماد استحکام بود، خون و خاطرهاش استحکام بخش یکانهای قیام در نبرد سرنگونی است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
او که خود نماد استحکام بود، خون و خاطرهاش استحکام بخش یکانهای قیام در نبرد سرنگونی است.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید