زندگینامه شهید
مجاهد شهید علی شکوری در نامهیی که چند ماه قبل از شهادتش برای برادر مجاهد مسعود رجوی نوشت، شرح حال و اعتقادات خود را چنین بیان کرد:
«... خدمت برادر مجاهد مسعود رجوی فرماندهٔ عالی سیاسی مجاهدین
با سلام و درودهای انقلابی و توحیدی الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
آنانکه در راه ما جهاد میکنند، راه سخت و پیچیده و قانونمند به آنها نشان خواهیم داد.
بنام خدا
و بهنام خلق قهرمان ایران
و با یاد فرمانده موسی
و سمبل زن انقلابی مجاهد شهید اشرف ربیعی
و با یاد هزاران هزار شقایق پرپر شده
و با آرزوی سلامتی و موفقیت شما
برادر مسعود!
همانطوریکه میدانید در سال۵۷ من هم مثل هزاران جوان دلیر ایرانی برای رسیدن به هدف و نابودی ظلم و استثمار، به خمینی این جانی ضدخلق روی آوردم.
ولی او بهزودی ماهیت کثیف و ضدخلقیش را نشان داد و بر روی نسلی که در به حکومت نشاندن او خونها داده بودند تیغ کشید و جنایتهایی مرتکب شد که در تاریخ بیسابقه بود.
حتی از نوباوگان ۱۳-۱۱ساله و زنان حامله ما هم نگذشت، برادران و خواهران ما (را) بر سیمهای جراثقال آویزان کرد و در هر کوی و برزنی گرداند.
ولی بهقول خودت مگر میشود خورشید را کشت و باران را از باریدن و طوفان را از وزیدن بازداشت، مگر میشود نسل مجاهد را نابود کرد در حالیکه بذری که حنیف پاشید، الآن ریشه در زمین و شاخه در جای جای میهن خونینمان دارد.
نسلی که از جنگلهای سرخ شمال تا کوههای سربه فلک کشیده کردستان مقاوم، از سرزمین حنیف و موسی تا مشهد، آبادان و اهواز یکدل و یکدست با عزمی پولادین و با پایهیی استوار همچون سازمان مجاهدین برعلیه خمینی و جریان ارتجاعی او بپاخاسته و تا براندازی رژیم منحوس و منفور خمینی جلاد و پی افکندن جامعهیی نوین و آزاد و آباد از پای نخواهد نشست.
برادر مسعود!
به جهانیان بگو که مجاهد را میشود کشت، سوزاند، شکنجه کرد، به پشت ماشین بست و در شهر گرداند و بدار آویخت و تیرباران کرد، ولی قلبش تا ابد مملو از عشق به خلق و میهن و پر از کینه و نفرت به خمینی و اعوان و انصارش خواهد بود.
به جهانیان بگو که ایران خونین و فرزندان جان بر کف مجاهدش یکپارچه بپاخاسته خواهد جنگید و خواهد مرد ولی تسلیم ارتجاع و عقبماندگی و قشریت نخواهد شد و تا برکندن آخرین ریشههای استحمار و ارتجاع... از پای نخواهد نشست.
اینک خلقمان با راهنمایی مجاهدین سلاح بر دوش در هر کوی و برزن میجنگد و تا گرفتن آزادی و استقلال و رهایی از ارتجاع از پای نخواهد نشست.
برادر مسعود
به کسانی که در خارجه نشستهاند و دور از عمل تز میدهند و برعلیه رهبری مقاومت خونین خلقمان به لجنپراکنی میپردازند، بگو که آنها امتحان پس دادهاند و تکامل به عقب برنمیگردد و خونهایی که مجاهدین دادهاند بهراحتی از حلقوم کسی پایین نخواهد رفت.
چون مجاهدین الآن با تجربهای خونبار از سالیان دراز آموختهاند که از خونهایشان چگونه پاسداری کنند، اکنون شورای ملی مقاومت در محور آن سازمان به نقطه امید خلق بدل شده است.
در پایان از خدا میخواهم ما را در راه سخت و پیچیدهای که شروع کردهایم، یاری کند و به شما صبر و پایداری و سلامتی عطا کند.
سلام بر شما، برادر کوچکت
علی شکوری
۱۲/شهریور / ۶۳
مجاهد شهید علی شکوری در سال۱۳۳۷ در خانوادهای محروم و زحمتکش در شهر ماکو بدنیا آمد.
پس از ورود به دانشکده پزشکی در سال۵۶ و کسب آگاهیهای سیاسی و مبارزاتی فعالانه در قیام برعلیه رژیم وابستهٔ پهلوی شرکت جست.
او که با امید به برقراری حاکمیتی مردمی و برپایی آزادی و برابری قدم به میدان مبارزه برعلیه رژیم شاه گذاشته بود، پس از پیروزی قیام بهزودی به ماهیت مرتجعین حاکم و ناتوانی تاریخی آنها در برآورده ساختن اهداف انقلاب پی برد.
وی در کشاکش وقایع بعد از پیروزی قیام گمشده خود را در آرمانهای توحیدی و انقلابی مجاهدین یافت، و فعالیت انقلابی خود را در رابطه با سازمان آغاز کرد.
علی از اواخر پاییز ۵۹ از ماکو به خوی منتقل شد و بهعنوان مسئول نیروهای اجتماعی در تشکیلات سازمان در خوی به فعالیت خویش ادامه داد.
پس از ۳۰خرداد۶۰ بهدلیل شناخته شدگی در شهر خوی به مرند رفت و مسئولیت هدایت و سازماندهی تیمهای کوچک ایذایی را در آن شهر بهعهده گرفت.
در بهار ۶۱ مسئولیت سازماندهی بخشی از مجاهدین در تبریز به وی واگذار شد اما در پاییز بهدنبال شهادت و دستگیری تعدادی از همرزمانش، رابطهاش با سازمان قطع شد و او در تلاش برای برقراری ارتباط مجدد با سازمان به کردستان آمد و به یاران مجاهدش پیوست.
طی چند ماهی که مجاهد شهید علی شکوری در کنار دیگر خواهران و برادران همرزمش در کردستان، به فراگیری آموزشهای مختلف مشغول بود، بهدلیل درخشش بارز ویژگیهای انقلابیش، محبوبیت خاصی در میان همرزمان خود داشت. او با شور و اشتیاق فراوان آموزشها را فرا میگرفت و تلاش میکرد تا با توش و توانی بیشتر در صحنهی نبرد انقلابی شرکت کند.
بهدلیل صلاحیتها و شایستگیهای فراوانی که علی از خود نشان داد برای انجام فعالیتهای انقلابیاش در بهمنماه ۶۲ از کردستان به تبریز منتقل شد.
علی طی فاصله کوتاه از پذیرش مسئولیت جدید در تبریز تا هنگام شهادتش، بار دیگر در جریان عمل و در گرما گرم مبارزهیی پرشور و خطیر، عمق ایمان انقلابی و جسارت و شهامتش را به نمایش گذاشت.
سرانجام روز ۵فروردین۶۳ طی یک درگیری خیابانی با واحدهای گشتی دشمن بهشهادت رسید.
او سربلند و پیروز به عهد خونین خود با خدا و خلق وفا کرد و یاران و همرزمان او، آخرین وصایای پرشورش را برای همیشه به یاد خواهند سپرد.
یادش گرامی باد
بخشی از وصیتنامه مجاهد شهید علی شکوری
«. . بهطور تمامعیار تصمیم گرفتم که تا رهایی میهن اسیرمان مبارزه کنم و تا آنجا که توان دارم در این راه خواهم بود.
راهی که امیدوارم به جامعهٔ بیطبقه توحیدی منجر شود و خدا هم مرا در این راه یاری کند تا سربلند و سرا فرار از این دنیا بروم...
شهادت انتخاب آگاهانه برای مردن است، هرکس به اندازهای که آگاه است مسئولیت دارد که باری از دوش جامعه بردارد.
هرکس مسئولیت احساس کرد سرانجام این مسئولیتها با تحمل سختیها عجین است، چون به سرانجام رساندن این مسئولیتها تاوان خاص خودش اعم از آوارگی، زندان، شهادت را میطلبد، هرکس قدم در این راه میگذارد باید این مسایل را هم در نظر بگیرد. با اینکه هدف از مبارزه شهادت نیست و بهقول برادرمان مسعود باید کسانی باشند که این رسالت را بدوش بکشند، ولی در این راه و در این مسیر اگر هم شهادت سراغمان بیاید، باید پذیرفت.
چونکه در مقابل ضربهای که به دشمن میزنیم، باید ضربه خوردن را هم پذیرفت، بهخصوص آن که به ارزش راهی که داریم و به ارزش خونهایی که از حنیف تا موسی و از فاطمه تا اشرف به پایش ریختهایم پی ببریم. در آن موقع میفهمیم که باید خون داد تا آزادی کسب کرد و بقولی راه تکامل، راه تاریخ، سرخ فام است. . ».
بخشی از وصیتنامه مجاهد شهید علی شکوری
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org