زندگینامه شهید
مجاهد شهید مهدی عصایی قمیتفرشی در سال۱۳۳۷در تبریز متولد شد، دوران کودکی را در زادگاه خود سپری کرد و قبل از شروع تحصیلات ابتدایی به همراه خانوادهاش به تهران رفت.
مهدی پس از گرفتن دیپلم در سال۵۸ برای ادامهٔ تحصیل راهی فرانسه شد و با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. در آن دوران او در شهر دیژون فرانسه در رشته بیولوژی تحصیل میکرد و با انجمن هواداران سازمان ارتباط داشت.
مهدی فعالیتهای مبارزاتی خود را با برگزاری میز کتاب و فروش کتابهای سازمان آغاز کرد، اما پس از ورود برادر مجاهد مسعود رجوی به فرانسه در مرداد۶۰، بر فعالیتهای خود افزود و بهصورت یک مبارز حرفهیی درآمد.
دوستان قدیمی او چهره پرتلاش و مصمم مهدی را در برخورد با مزدوران رژیم خمینی که محیط سیاسی دانشگاهها را آلوده کرده بودند بهخاطر دارند.
مهدی موفق شد با فعالیتهای بیوقفهاش همراه با سایر یارانش در شهر دیژون مزدوران خمینی را مجبور به ترک شهر کند.
مهدی با شور و اشتیاق زیادی در فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی شرکت داشت، او در سال۶۵ به استرالیا رفت و با کمک سایر یارانش انجمنی را به هواداری از سازمان تشکیل داد.
این فعالیتها تا سال۶۸ ادامه یافت و مهدی هر روز با علاقهیی بیشتر و انگیزهیی والاتر به مبارزهاش ادامه داد و بارها تقاضای پیوستن به صفوف ارتش آزادیبخش را کرد.
سرانجام در سال۶۸ پس از مرگ خمینی با تقاضای او موافقت شد و او به آرزوی دیرینهاش رسید.
حضور در صفوف رزمندگان بهزودی جوهر انقلابی مهدی را بیشتر بارز نمود.
مهدی پس از ورود به ارتش آزادیبخش در رسته توپخانه سازماندهی شد و پس از دیدن آموزشهای این رسته به یک مربی دلسوز و کارآمد تبدیل گردید، او در عملیات مروارید با دلاوری جنگید و در ۱۳مأموریت بزرگ نظامی شرکت جست.
مجاهد شهید مهدی عصایی با مسئولیتپذیری و توانمندی چشمگیرش در امور اجرایی، که در پرتو دریافتهای انقلابیش از انقلاب درونی مجاهدین ژرفای بیشتری مییافت، عنصری قابل اتکا بود.
مهدی در گزارشی پیرامون انقلاب خود نوشته است: "در مقوله ایدئولوژی اشتباه کردن اصلاً مجاز نیست. آدم یا سازمان بدجوری با سر به زمین میخورد. در سال۵۴ خیانت اپورتونیستها باعث شد که سازمان متلاشی شود و از درون این خیانت بود که خمینی بیرون آمد. اما حساسیت در مورد انقلاب ایدئولوژیک بهمراتب فرق میکند. صحبت از یک ایدئولوژی تازه است که با نام رجوی گره خورده. صحبت از امید و اعتماد یک خلق است به رهبری که چشم و چراغ تاریخ مردممان است". مهدی در گزارش دیگری جنبه دیگری از برداشتهای خود را از انقلاب نوشته است:"خواهر مریم قطاری را جلو پای همه ما متوقف کرد تا سوار شویم و از وادی حیوانیت به سرزمین رهایی و آزادی برسیم. البته سوار قطار انقلاب شدن بها میطلبد و اینطور هم نیست که وقتی سوار شدیم فکر کنیم کار تمام است. خوبی این انقلاب این است که نمیشود از جیب خورد. هر روز و هر لحظه باید آماده پرداخت بود. تنها در اینصورت است که میتوان انقلابی باقی ماند. من با گوشت و پوست خود میفهمم چرا بسیاری از انقلابیون در مرحلهیی جا میزنند. بهخاطر اینکه نمیدانند انقلابی بودن با حساب بانکی داشتن و از آن ارتزاق کردن فرق دارد. این را من هم نمیفهمیدم. ولی خواهر مریم به من و ما فهماند".
چنین بود که مهدی با عشقی بیپایان برای کسب ارزشهای انقلابی مجاهدین تلاش میکرد.
مهدی همیشه میگفت: «تغییر یک انتخاب است. ما با الگو قرار دادن ارزشهای انقلاب خواهر مریم، در تلاشی روزمره خود را تغییر میدهیم و ارزشهای نو را جایگزین ضعفها و اشکالاتی میکنیم که با خود از جامعه طبقاتی آوردهایم»
مهدی قهرمان در آخرین عملیات خود در رزمی جانانه با انبوه مزدوران دشمن به همه پیمانهای خود با خدا و خلق محبوبش وفا کرد. او در حالیکه در جریان عملیات بهشدت زخمی شده بود قهرمانانه تا آخرین گلوله خود جنگید و خونش را نثار مسیر آزادی مردمش کرد.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید