زندگینامه شهید
مجاهد شهید سیاوش شمس درجهدار آزادهیی بود که هنگام دفاع از یک میلیشیای مجاهد خلق توسط یکی از اوباشان خمینی بهشهادت رسید.
جریان شهادت سیاوش به این صورت بود که روز یکشنبه ۱۴اردیبهشت۵۹ یکی از میلیشاهای مجاهد خلق که در حال توزیع نشریه مجاهد در یکی از خیابانهای اصفهان بود، توسط اوباشان وابسته به سپاه مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
سیاوش شمس که صحنه را دید به دفاع از او برخاست که در زیر ضربات چاقوی اوباش مجروح و شهید گردید، یک مادر که خودش شاهد پیکر غرقه به خون بوده نقل کرده است:
در خیابان از تاکسی پیاده شدم دیدم در میدان همهمه و شلوغ است، پرسیدم چه خبر است میگفتند یک نفر را کشتهاند گفتم از چه گروهی بوده، گفتند: هوادار مجاهدین گفتم چه کسی او را کشته، گفتند آنهایی که مجاهدین را منافق میدانند.
جلوتر رفتم صحنه وحشتناکی بود گفتند: چاقو را تا دسته در شکمش فرو کردند و این هم رودههایش است... . بیاختیار لرزیدم شروع کردم به گریه کردن...
پس از شهادت سیاوش ساعت ۵ بعدازظهر روز پنچشنبه ۱۸اردیبهشت۵۹ مراسم تشییع جنازه او از مقابل منزل او در آبادان) با حضور پدر و مادر، دوستان و بستگانش و هواداران سازمان مجاهدین در آبادان، انجام گرفت.
پیکر پاک این شهید قهرمان در میان ماتم و اندوه مردم و بستگان شهید به گورستان حمل شد و چندین پلاکارد با مضمون انقلابی و بزرگداشت خاطرهٔ سیاوش دلیر مانند: سیاوش مجاهد پاسداران آزادی، سیاوش-طالقانی دیدارتان مبارک و برادر شهیدم قسم به خون پاکت، راهت ادامه دارد و این سند جنایت ارتجاع است تظاهرات کردند و ضمن محکوم کردن چماقداری و قدارهبندی در اندوه خانواده شهید سهیم شدند.
در مراسم عزاداری نیز که بهطور همزمان با تظاهرات از جانب خانواده یا دوستان و بستگان شهید انجام گرفت، پدر شهید و چند تن از بستگان وی از شدت تاثر بهحالت اغما افتادند.
پس از طی مراحل قانونی، جمعیت مشایعت کننده ضمن حمل جنازه شهید با شعارهای لا الله الا الله و الله اکبر، ارتجاع نابود است، به ضلع جنوبی گورستان رفته و جنازه سیاوش را در کنار شهدای سینما رکس آبادان به خاک سپردند.
پس از شهادت سیاوش سازمان مجاهدین وی را در زمره یکی از گرانقدرترین کاروان شهدایی نامید که غول استبداد و اختناق را از پای درآورند، همچنین سازمان او را یکی ار از شهدای پرافتخار مجاهدین خلق و شهید خانوادهٔ مطبوعات آزاد و انقلابی نامید.
در ۲۲خرداد سال۵۹ برادر مجاهد مسعود رجوی در سخنرانی با عنوان «چه باید کرد» در ورزشگاه امجدیه در رابطه با شهادت سیاوش شمس گفت: یک قاصدک جوان دیگر آزادی، یک مجاهد فروش در اصفهان مورد اهانت و گستاخی و تهاجم چماقداران و اوباش قرار گرفت. یک درجهدار آزاده و غیرتمند، یک انسان شریف، یک رادمرد ارتشی به نام سیاوش شمس به دفاع از او برخاست، ولی دشنه به قلب خودش نشست و شهید شد، و به این ترتیب نام سیاوش شمس درجهدار انقلابی ارتش، تا ابد بر پرچم خونبار مجاهدین خلق نقش شد. سلام بر سیاوش شمس، سلام بر درجهداران انقلابی ارتش و به این ترتیب بود که ما اعلام میکنیم، از این پس سیاوش شمس در زمرهٔ پرافتخارترین شهدای مجاهد خلق، به خدا پیوست، خدایا از ما بپذیر! سیاوش شمس نه فقط شهید“ مجاهد“ بلکه شهید تمام مطبوعات آزاده کشور است. مطبوعات آزادهٔ کشور، بر شما این شهید مبارک باد (ابراز احساسات جمعیت).
”هیچ نیرویی قادر به جلوگیری از طلوع خورشید آگاهی تودهها نیست“
جریان شهادت سیاوش بهنقل از یک مادر شاهد صحنه:
صحنه دیشب روحیه مرا دگرگون کرد که شب گذشته تا صبح خوابم نبرد... جریان از این قرار بود که من دیروز عصر برای خرده خریدی به میدان انقلاب رفتم تا از دوره گردهای خیابان مطهری چیز های لازم را بخرم، همین که از تاکسی پیاده شدم دیدم در میدان همهمه و شلوغ است.
پرسیدم چه خبر است میگفتند یک نفر را کشتهاند گفتم از چه گروهی بوده، گفتند: هوادار مجاهدین گفتم چه کسی او را کشته، گفتند آنهایی که مجاهدین را منافق میدانند.
جلوتر رفتم صحنه وحشتناکی بود گفتند: چاقو را تا دسته در شکمش فرو کردند و این هم رودههایش است... . بیاختیار لرزیدم شروع کردم به گریه کردن...
جوانان شروع کردن به شعار درود بر مجاهد شهید، پدران و مادران گریه میکردند مردم میگفتند کدام از خدا بیخبر او را شهید کرد بعضی میگفتند: باید قاتل را همین جا سربرید، ... . ناگهان دیدم عدهیی آمدند شعار اسلام پیروز است منافق نابود و حزب فقط حزبالله میدادند و پشت سر خواهران ایستادند.
دیدم آن چنان حرکات شرمآوری انجام دادند که من به خدا قسم روی بازگویی آنها راندارم، دیگر تحمل نداشتم رفتم جلو گفتم خجالت بکش حیا کن، از اسلام اینطوری دفاع میکنی، در این موقع این عده به طرف جمعیت حمله کردند، که برادران گفتند باید دیگر متفرق شویم برای اینکه درگیری نشود.
در آنجا با چشم خود دیدم که حق با پسرم است چون چنان صبر و متانت انقلابی من از هواداران مجاهدین خلق دیدم که قابل ستایش بود همه متفرق شدند.
من در حالیکه یک دنیا تنفر و انزجار در وجودم انباشته شد و یاس و ناامیدی عجیبی سرتاپایم را فراگرفته بود با خود گفتم: وای برما که مدافعان اسلاممان اینچنین آدمهایی هستند، حالتی در من بهوجود آمد، دیشب اینکه میگفتند: حزب دست راستی تازه من معنی آن را فهمیدم یعنی چه.
من بهعنوان یک مادر از تمام پدران و مادران متعهد میخواهم که در اینگونه مواقع همراه فرزندانشان جزو هر گروه هستند بروند تا حقایق را به چشم خود ببینند.
ما که مسلمان هستیم وظیفه داریم، حقیقت را جستجو کنیم و به دیگران بگوئیم تا در پیش خدا و بندگانش روسیاه نباشیم، و نگذاریم عدهیی این طور به اسم اسلام بر مردم مسلط شوند، چون همهٔ ما مسئول هستیم... .
«یکی از مادران اصفهانی شما“
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org