زندگینامه شهید
شهریار شجاعتی در سال ۱۳۴۴ در شیراز به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در همین شهر تا دریافت دیپلم، سپری کرد.
در سال ۱۳۵۹ با مطالعه نشریه مجاهد و ارتباط با انجمن دانشآموزان هواداران سازمان در دبیرستان، با سازمان آشنا شد. در این آشنایی برادر بزرگترش مجاهد شهید فریار (امیر) شجاعتی نیز تأثیر زیادی داشت.
وی در سال ۱۳۶۰ بهدلیل هواداریاش از سازمان از دبیرستان اخراج شد.
زمانی که برادر مجاهدش بعد از خرداد ۱۳۶۰ دستگیر شد وی ۱۶ سال بیش نداشت و عملاً ارتباطش با سازمان قطع گردید.
شهریار تمام تلاشش این بود که با گوش دادن به صدای مجاهد در جریان فعالیتهای سازمان قرار داشته باشد. بعد از شهادت برادرش در سال ۱۳۶۳، انگیزههایش برای وصل به سازمان بیشازپیش شد.
سرانجام در ۳۰بهمن ۱۳۶۷ از ایران خارج و در ترکیه به سازمان محبوبش وصل گردید و با تشکیلات آنجا، فعالیتش را شروع کرد.
وی که مشتاق پیوستن به ارتش آزادیبخش ملی ایران بود، سال بعد به اصرار خودش به پایگاههای ارتش آزادیبخش پیوست.
شهریار در رابطه با ارتش آزادیبخش نوشته بود: «به نظر من در شرایط کنونی ایران تنها راه انقلابی ممکن، مبارزه مسلحانه است که در حال حاضر ارتش آزادیبخش به بهترین صورت ممکن مبادرت به انجام آن نموده است و به این وسیله کمبودی را که تمامی جنبشها و انقلابات قبلی داشتهاند، جبران کرده است».
وی همچنین در رابطه با انگیزه پیوستنش به ارتش آزادیبخش نوشته بود: «اعتماد و ایمان کامل به راه و عقیده سازمان و ضرورت وجود ارتش آزادیبخش و نیز کینه عمیق نسبت به رژیم ضدبشری خمینی، چون برای مبارزه با چنین رژیمی تنها یک راه وجود دارد که آنهم مبارزه مسلحانهای میباشد که ارتش آزادیبخش ملی ایران به آن مبادرت میکند».
شهریار آموزشهای پایه را در قرارگاههای ارتش آزادیبخش، با جدیت سپری کرد و سپس در رسته توپخانه، در موضع دیدبان، تخصص لازم را کسب کرد.
پس از حمله آمریکا به عراق در اواخر سال ۱۳۶۹، رژیم آخوندی در طمع زدن ضربه کمرشکن به ارتش آزادیبخش ملی ایران، از تاریخ ۵ فروردین ۱۳۷۰، با پاسدارانش در لباس محلی کردی از مرز خانقین عبور کرد، اما با سد سدید ارتش آزادی در دو عملیات تدافعی مروارید ۱ و مروارید ۲ مواجه شد.
در این نبرد شهریار به همراه دو همرزم مجاهدش، در موضع دیدبان توپخانه بر فراز ارتفاع مروارید در منطقه خانقین مستقر بود و آتش توپخانه را بر مواضع پاسداران خمینی هدایت میکرد.
قهرمانیهای این مجاهد پاکباز، از برگهای افتخار و شرف ارتش آزادیبخش ملی ایران است. شهریار نهایتاً در روز ۱۲ فروردین ۱۳۷۰ بهنحوی حماسی بر فراز ارتفاع مروارید بهشهادت رسید.
فرمانده شهریار لحظات این حماسه را اینچنین روایت کرده است:
«ساعت حدود یک بعد از نیمهشب بود که شهریار دادن گرای گلههای پاسداران را به توپخانه شروع کرد. در ابتدا مختصاتی را که میداد با موضع خودش، حدود ۵۰۰ متر فاصله داشت، اما کم کم این فاصله تغییر کرد و سرانجام به ۲۰ متری خودش رسید. در این موقع، ما از او خواستیم که موضع خود را ترک کرده و از ارتفاع پایین بیاید، ولی قبول نمیکرد و باز هم گرای دشمن را میداد و مختصات را تصحیح میکرد. آخرین گرایی که داد، گرای نقطه خودش بود. ما که با کمی تأخیر متوجه آن شده بودیم، اینبار با اصرار از او خواستیم که موضعش را ترک کند، اما شهریار همان گرا را باز هم تکرار میکرد. حوالی ساعت ۰۴۳۰ صبح بود که دیگر از او صدایی نشنیدیم. او هنگامی که حلقه محاصره پاسداران تنگ شده بود، نارنجک خود را از ضامن خارج کرد و قهرمانانه بهشهادت رسید و به همراه خود انبوهی از پاسداران را بههلاکت رساند. مزدوران که از آتشباری سنگین ما ضربههای سختی را متحمل شده بودند، پا به فرار گذاشتند. وقتی ما به بالای تپه مروارید رسیدیم، پیکر پاک او را دیدیم که در کنارش تیر بار بیکی سی، بیسیم و سایر سلاحهایش، کاملاً متلاشی شده بودند. جلد قطب نمایی که با آن گرای دشمن را میداد همچنان در گردنش آویزان بود. وضعیت صحنه نشان از این میداد که شهریار با تمامی امکانات و تا آخرین لحظه به هیچ چیز جز ضربه زدن به دشمن فکر نمیکرد».
شهریار این مجاهد پاکباز و قهرمان در بخشی از وصیتنامه خود اینچنین نوشته است:
«من شهریار شجاعتی با آگاهی و اختیار کامل قدم در راه پاک نسل حنیف گذاشتم تا در راستای جامعه بیطبقه توحیدی و محو تمامی ریشههای استثمار، در زمان کنونی ریش و ریشه خمینی و خمینی صفتان را سوزانده و ایرانی آباد و آزاد، با رهبری پاکبازانه مسعود و مریم بنا کنیم.
زندگی من در واقع از آنجا آغاز شد که زیر چتر این سازمان و رهبری قرار گرفتم و توانستم قدمی هر چند ناچیز در راه خدا و خلقم بردارم. خصوصاً بعد از انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود که در دیگری به رویم باز شد. دنیای دیگری بود و من دنیا را دیگرگونه میدیدم. دنیای سراسر صداقت و فدا، این جا بود که ارتش آزادیبخش بهگرزی آتشین تبدیل شد تا در لحظه موعود بر مغز دژخیم فرود آید و انتقام تمامی زجر و کشتار خلق و فرزندان دلیر آنها را باز پس ستاند. به خانوادهام بگویید... . اگر خدا بخواهد تا آخرین لحظه حیات و زندگیم در زیر چتر این رهبری و سازمان سرفرازانه خواهیم جنگید. پس از من، میتوانید مرا در عزم سترگ همرزمانم، در خون و رنج تمامی محرومان، در لبخندهای شادمانه کودکان، در صبح آزادی ایران و در هر کجا که ماهی سیاه کوچکی جسارت میکند و برخلاف جریان آب شنا میکند ببینید. مرگ بر خمینی، درود بر رجوی. شهریار شجاعتی»
فریار (امیر) شجاعتی، برادر شهریار از شهدای قهرمان مجاهد خلق است که در سال ۱۳۶۳ توسط دژخیمان خمینی بهشهادت رسید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با ارسال تصاویر و زندگینامه شهید، ما را در تکمیل شناسنامه شهیدان یاری رسانید. >>> تلگرام مجاهد: @mojahedin_org
خاطرات
تصاویر یادگاری
تصویر مزار شهید